Part 28
Part 28
ویو ات*میدونم خیلی ویو ات میزارم چون نمیدونم از زبان چه کسی باشه😂*
هاپ هارو باز کردیم و خوردیم میخواستم به کوک بگم از منو یونگی عکس بگیره چون عکاسی بلد بود و دوربینش هم آورده بود
ات:جونگکوک میشه از منو یونگی عکس بگیری؟
کوک با لبخند گفت:اوکی
رفتیم چند تا عکس گرفتیم
۱ساعت بعد
عکس گرفتنمون تموم شد و رفتیم پیش بچه ها نشستیم
جونگ یی:بچه ها به نظرتون نریم خونه داره دیر میشه و هوا تقریبا تاریکه
همه:نههههههه
جونگ سوک:اگه بخوای منو تو میریم
ات:نههه جونگ سوک ما اومدیم کنار هم باشیممممم
جونگ یی:باشه آخه من کی تونستم به تو نه بگم که اینبار بخواد بار دومم باشه*با لبخند*
نامجون:بچه ها میگم اینجا ما ویلا داریم بریم اونجا همین نزدیکه
همه:آرههه برییییممم
رفتیم سمت ویلا ویلای بزرگی بود
ات:بچه ها نگفته بودین همیچین ویلایی تو همیچین جایی دارین
نامجون:تازه ۲ ماهه خریدیم
ات:آها
نامجون:خوب برین اتاق برای خودتون بگیرین البته اینجا ۶ تا اتاق داره ۴ تا بالا و و ۲ پا....
طولی نکشید که همه سریع رفتیم بالا از شانس خوب من اتاقم از همه بزرگ تر بود
آرنیکا:اتتتتتت خیلی بیشعوریییییی چرا باید اتاق بزرگ واس تو بیفتههههه
ات:ما اینیم دیگه
لباسامون رو عوض کردیم چون لباس آورده بودیم بعد رفتیم پایین رفتم تو آشپزخونه کابینت رو باز کردم ویسگی دیدم
ات:بچه هااا ویسگی میخورینننگ*داد*
همه:آرههههه
ویسگی با لیوان بردم بخش کردم
کوک:ات انگار خیلی ویسگی دوست داری
ات:آره همیشه یواشکی با دوستام میرفتم بار ویسگی می.....
حواسم نبود که جونگ یی با دو هوان هیچی نمیدونم
دو هوان و جونگ یی:چی گفتی؟
ات:هی.هیچی
دو هوان:اگه به مامان نگفتم
ات:مامان میدونه تو رابطه ای؟و میدونه دیشب چی کار کردی؟
دو هوان:*سکوت*
ات:اگه به مامان بگی به غلط خوردن میندازمت
دو هوان:با.باشه غلط خوردم
همینطوری گفتیم و خندیدیم و....ادامه دارد
اسلاید دوم سوم ژست واسه عکاسی ات و یونگی
اسلاید چهارم لباس ات یونگی وقتی عوض کردن
امید وارم خوشتون اومده باشه پارت قبلی یکی گفت خیلی کمه این پارت رو زیاد نوشتم بچه ها من برام یه مشکلی پیش اومده بود برای همین حالم خوب نبود بازم ببخشید و من همیشه روزه یه پارت میزارم نمیتونم بیشتر از این بزارم
لایک و کامنت هم یادتون نره مرسی این بار خیلی حمایت کردین
ویو ات*میدونم خیلی ویو ات میزارم چون نمیدونم از زبان چه کسی باشه😂*
هاپ هارو باز کردیم و خوردیم میخواستم به کوک بگم از منو یونگی عکس بگیره چون عکاسی بلد بود و دوربینش هم آورده بود
ات:جونگکوک میشه از منو یونگی عکس بگیری؟
کوک با لبخند گفت:اوکی
رفتیم چند تا عکس گرفتیم
۱ساعت بعد
عکس گرفتنمون تموم شد و رفتیم پیش بچه ها نشستیم
جونگ یی:بچه ها به نظرتون نریم خونه داره دیر میشه و هوا تقریبا تاریکه
همه:نههههههه
جونگ سوک:اگه بخوای منو تو میریم
ات:نههه جونگ سوک ما اومدیم کنار هم باشیممممم
جونگ یی:باشه آخه من کی تونستم به تو نه بگم که اینبار بخواد بار دومم باشه*با لبخند*
نامجون:بچه ها میگم اینجا ما ویلا داریم بریم اونجا همین نزدیکه
همه:آرههه برییییممم
رفتیم سمت ویلا ویلای بزرگی بود
ات:بچه ها نگفته بودین همیچین ویلایی تو همیچین جایی دارین
نامجون:تازه ۲ ماهه خریدیم
ات:آها
نامجون:خوب برین اتاق برای خودتون بگیرین البته اینجا ۶ تا اتاق داره ۴ تا بالا و و ۲ پا....
طولی نکشید که همه سریع رفتیم بالا از شانس خوب من اتاقم از همه بزرگ تر بود
آرنیکا:اتتتتتت خیلی بیشعوریییییی چرا باید اتاق بزرگ واس تو بیفتههههه
ات:ما اینیم دیگه
لباسامون رو عوض کردیم چون لباس آورده بودیم بعد رفتیم پایین رفتم تو آشپزخونه کابینت رو باز کردم ویسگی دیدم
ات:بچه هااا ویسگی میخورینننگ*داد*
همه:آرههههه
ویسگی با لیوان بردم بخش کردم
کوک:ات انگار خیلی ویسگی دوست داری
ات:آره همیشه یواشکی با دوستام میرفتم بار ویسگی می.....
حواسم نبود که جونگ یی با دو هوان هیچی نمیدونم
دو هوان و جونگ یی:چی گفتی؟
ات:هی.هیچی
دو هوان:اگه به مامان نگفتم
ات:مامان میدونه تو رابطه ای؟و میدونه دیشب چی کار کردی؟
دو هوان:*سکوت*
ات:اگه به مامان بگی به غلط خوردن میندازمت
دو هوان:با.باشه غلط خوردم
همینطوری گفتیم و خندیدیم و....ادامه دارد
اسلاید دوم سوم ژست واسه عکاسی ات و یونگی
اسلاید چهارم لباس ات یونگی وقتی عوض کردن
امید وارم خوشتون اومده باشه پارت قبلی یکی گفت خیلی کمه این پارت رو زیاد نوشتم بچه ها من برام یه مشکلی پیش اومده بود برای همین حالم خوب نبود بازم ببخشید و من همیشه روزه یه پارت میزارم نمیتونم بیشتر از این بزارم
لایک و کامنت هم یادتون نره مرسی این بار خیلی حمایت کردین
۹.۴k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.