Part 25
Part 25
ویو نویسنده
ات و یونگی همو بوسیدن و از هم جدا شدن
۱ ساعت بعد
ویو ات
همینطوری بازی میکردیم
ات:بچه ها خسته شدم ولش کنین
کوک:راست میگه
ات:خوب دو هوان و جونگ یی بگید دوست پسر و دخترتون کی هستن؟دو هوان تو بگو
دو هوان:ا.ات خو.خوب را.راس.تش دو.دوست د.دخترم آر.آرنیکاست
اعضا و ات:واااااتتتتتتتتتتتتت؟
ات:چرا دوست مننننننن و منیجر ماااااا
دو هوان:ات منو پاری نکنککک
ات:خوب جونگ یی تو بگو
جونگ یی:خو.خوب دو.دوس.دوست پ.پسرم دا.دادا.ش جی.جیمین جو.جونگ س.سوک هست*بچه ها دوست دارم بازیگر و خواننده اینا تو فیک زیاد باشه جونگ سوک هم واقعا که داداش جیمین نیست تو فیک داداش جیمین هست*
جیمین:چییییییی گفتییییییی؟چرا داداش مننننننننن؟
جونگ یی:خوب ببخشید دیگه اصلا تو چیکار داری؟
جیمین:خوب به من ربطی نداره ولی آخههه چرااااااا
جونگ یی:خوب الان بهش زنگ میزنم اوکی؟
جیمین:اوک
ویو جونگ یی
زنگ زدم به جونگ سوک
بوق...بوق...بوق
جونگ سوک:سلام عشقم خوبی؟
جونگ یی:مرسی عزیزم تو خوبی
جونگ سوک:وقتی تو خوب باشی منم خوبم.کجایی؟
جونگ یی:خوب راستش واس همین ز.....
جیمین:جونگ سوک پارت میکنم بیشعوررررررررر
جونگ سوک:جیمین؟جونگ یی کجایی؟
جونگ یی:تو خواهرم رو که میشناسی؟
جونگ سوک:آره
جونگ یی:خوب ما با خانوادم اومدیم خونه اعضا الان مامان و بابام نیستن ولی ات و دو هوان هستن و جرحت حقیقت بازی کردیم من مجبور شدم بگم
جونگ سوک:اشکال نداره میخواستم خودم به جیمین بگم که گفتی الان دیگه
جیمین:هیونگ اینجا نمیای؟
جونگ سوک:نمیدونم
همه:بیاااااااااا
جونگ سوک خندید:باشه یه ۲۰ مین دیگه اونجام
جونگ یی:مرسی عشقم خدافز
جونگ سوک:بابای
قطع کردم
جونگ یی:آخخخ جووووننن جونگ سوک داره میاد هووووو
دو هوان:منم زنگ میزنم به آرنیکا
ویو نویسنده
دو هوان زنگ زد به آرنیکا*حوصله ندارم بنویسم چی گفت همون حرفای جونگ یی و جونگ سوک رو زد*
دو هوان:آخ جووون کنار عشقم میخوابم
صدای زنگ خورد و.....ادامه دارد
اسلاید اول جونگ سوک
اسلاید دوم آرنیکا
لایک و کامنت یادتون نره
تا فردا حالا شاید غروب یا شب بزارم نمیدونم بابایییییی
ویو نویسنده
ات و یونگی همو بوسیدن و از هم جدا شدن
۱ ساعت بعد
ویو ات
همینطوری بازی میکردیم
ات:بچه ها خسته شدم ولش کنین
کوک:راست میگه
ات:خوب دو هوان و جونگ یی بگید دوست پسر و دخترتون کی هستن؟دو هوان تو بگو
دو هوان:ا.ات خو.خوب را.راس.تش دو.دوست د.دخترم آر.آرنیکاست
اعضا و ات:واااااتتتتتتتتتتتتت؟
ات:چرا دوست مننننننن و منیجر ماااااا
دو هوان:ات منو پاری نکنککک
ات:خوب جونگ یی تو بگو
جونگ یی:خو.خوب دو.دوس.دوست پ.پسرم دا.دادا.ش جی.جیمین جو.جونگ س.سوک هست*بچه ها دوست دارم بازیگر و خواننده اینا تو فیک زیاد باشه جونگ سوک هم واقعا که داداش جیمین نیست تو فیک داداش جیمین هست*
جیمین:چییییییی گفتییییییی؟چرا داداش مننننننننن؟
جونگ یی:خوب ببخشید دیگه اصلا تو چیکار داری؟
جیمین:خوب به من ربطی نداره ولی آخههه چرااااااا
جونگ یی:خوب الان بهش زنگ میزنم اوکی؟
جیمین:اوک
ویو جونگ یی
زنگ زدم به جونگ سوک
بوق...بوق...بوق
جونگ سوک:سلام عشقم خوبی؟
جونگ یی:مرسی عزیزم تو خوبی
جونگ سوک:وقتی تو خوب باشی منم خوبم.کجایی؟
جونگ یی:خوب راستش واس همین ز.....
جیمین:جونگ سوک پارت میکنم بیشعوررررررررر
جونگ سوک:جیمین؟جونگ یی کجایی؟
جونگ یی:تو خواهرم رو که میشناسی؟
جونگ سوک:آره
جونگ یی:خوب ما با خانوادم اومدیم خونه اعضا الان مامان و بابام نیستن ولی ات و دو هوان هستن و جرحت حقیقت بازی کردیم من مجبور شدم بگم
جونگ سوک:اشکال نداره میخواستم خودم به جیمین بگم که گفتی الان دیگه
جیمین:هیونگ اینجا نمیای؟
جونگ سوک:نمیدونم
همه:بیاااااااااا
جونگ سوک خندید:باشه یه ۲۰ مین دیگه اونجام
جونگ یی:مرسی عشقم خدافز
جونگ سوک:بابای
قطع کردم
جونگ یی:آخخخ جووووننن جونگ سوک داره میاد هووووو
دو هوان:منم زنگ میزنم به آرنیکا
ویو نویسنده
دو هوان زنگ زد به آرنیکا*حوصله ندارم بنویسم چی گفت همون حرفای جونگ یی و جونگ سوک رو زد*
دو هوان:آخ جووون کنار عشقم میخوابم
صدای زنگ خورد و.....ادامه دارد
اسلاید اول جونگ سوک
اسلاید دوم آرنیکا
لایک و کامنت یادتون نره
تا فردا حالا شاید غروب یا شب بزارم نمیدونم بابایییییی
۱۱.۰k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.