برگشتم خونه



برگشتم خونه
صاحبخونه: خانم کیم
ا/ت: بله
صاحبخونه: برای تولدتون هم بهتون وقت دادم شما دوماه پول من رو ندادید
ا/ت: فردا قول میدم فردا پول رو میدم
کوک: چرا فردا؟ چرا امروز نه
ا/ت:جونگکوک
کوک: آقای جئون
ا/ت: ببخشید
کوک: برو داخل
صاحبخونه: دوست پسر هم که داری به دوست پسرت بگو پولت رو بده
ا/ت:دوست پسر من نیست
کوک: خانم کیم گفتم برو خونه فردا برات ادرس رو میفرستم
ا/ت: باشه ممنون
برگشتم خونه
رفتم داخل بعد از چند دقیقه صدای در خونه رو شنیدم رفتم در رو باز کردم
صاحبخونه: سلام
ا/ت: سلام
صاحبخونه: چیزی لازم ندارید؟
ا/ت: گفتم که فردا پول رو میدم
صاحبخونه: دوست پسرت قرار داد سه ماه با من امضا کرد و اجاره خونت رو به مدت سه ماه پرداخت کرد
ا/ت: باشه ممنون
زنگ زدم به هایون
هایون: بله
ا/ت: هایون تو به جونگکوک چیزی گفتی؟
هایون: نه
ا/ت: پس چرا پول دوماه قبل و سه ماه آینده اجاره خونم رو داد
هایون: نمیدونم
ا/ت: وایی یعنی فردا شب چه نقشه ای برای من داره
هایون: بهت گفتم اینکارو نکن
ا/ت: نمیدونم خیلی میترسم
هایون: نگران نباش چیزی شد به خودم بگو نمیزارم یه روز هم اونجا باشی

(ببخشید این پارت یکم کم بود)
#فیک
#سناریو
دیدگاه ها (۹۵)

⁸فردا شبکارم تو بیمارستان تمام شده بود و نگاهی به گوشیم کردم...

⁹ا/ت: خوشبختمجونگ وو: منم همینطور ا/ت جون میتونم شمارت داشته...

⁶چند روز بعد بیمارستان بودم شیفتم تموم شده بود میخواستم برم ...

⁵ا/ت: دیدم که یوری حالش بد شده خواستم کمکش کنمکوک: کمتر دروغ...

⁴⁵یک ساعت بعدخیلی ترافیک بود رسیدم فرودگاه کوک: خانم👩🏼‍✈️: ب...

⁵⁴چند دقیقه بعد جونگکوک خیلی حالش بد بود و احساس کرد قلبش نم...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط