ویو جونگکوک
"𝐦𝐲 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝"
𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏
𝐏𝐚𝐫𝐭:۱۷
"ویو جونگکوک".
جوری که دامنش تکون نخوره چیزیش معلوم نشه بلندش کردم.
اونم که انگار رو پاهایه خودش وایسادن سخت ترین کار دنیا بود.
سریع لم داد.
ببین سر این کارات چه بلایی سرت بیارم
و به سمت سرویس بردمش.
سرویس مردونه بود ولی درش و قفل میکردم.
وقتی واردش شدیم.
رویا کابینت روشویی گزاشتمش
و یکم اب به دست و صورتش زدم.
که چشماش و باز کرد.
چرا اینجام واقعا؟
به من چه کا این چه مرگشه
چندبار پلک زد.
"ویو جنا"
با برخورد اب بیدار شدم.
اول که با دیدن قیافه جونگکوک مود رو مخش دعا میکردم کاش بیدار نمی شدم.
خواستم بیام پایین که گفت:
_وایسا..
لحنشم که انقدر جدی بود تا باعث بشه کاری نکنم و سر جام بمونم
امد رو به رو هر کدوم از دستاش و یه طرفم گزاشت.
کوک: الان میای از این دستشویی بیرون..خیلی عادی میری سر جات می شی و غذات و میخوری..
جنا: من گشنم..نیس..
حرفم و کامل نزدم که داد زد:
_تو غلط کردی....
صداش تو دستش شویی کوچیک اکو شد.
کوک: دوروزه هیچی نخوردی...نمیبینی وضعتو؟؟میخوای ابروم و ببری؟
نه دیگه این داشت زیادی می گفت
جنا: به تو چه ربطی داره؟؟مگه من با تو نسبطی دارم؟مگه زنت مایا جونت نیست..من کی باشم ها!؟؟؟
احساس کردم دوباره خواست بزنتم که محکم جلو صورتم و گرفتم.
ولی بعد مکثی سرم و بلند کردم
و دیدم که دست موشت شدش و بالا اورده بود ولی بجا صورت بد بخت من رو کابینت کنارم کوبید..
کوک: دارم باهات راه میام..زیادی خوب رفتار کردمم..اون رویه اصلی من و بالا نیار...
جنا: ب..باش..
کوک: خوبه..حالا زود سر و وضعتو درست کن
اروم پایین امدم.
احساس میکردم لباسم کثیف شده برایه همین برگشتم رو به اینه خودم و دیدم.
تمیز بود.
لباس سففید بود و کوچیکترین لک خودنمایی میکرد روش ولی الان چییزی نبود.
امیدوارم لک روش نیوفته.
جونگکوک که دست به سینه به دیوار تکیه داده بود حرکاتم و دید گفت:
_تمیزی بابا..
*بچه ها سرویش اینجوریه که یه دونه زنونه یدونه مردونه با امکانات هر کسی بخواد ازش استفاده کنه ولی از زنونه و مردونه فقط یکیه
و این سرویس که جنا و جونگکوک توشن تقریبا همون دو نفر جا داره *
𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏
𝐏𝐚𝐫𝐭:۱۷
"ویو جونگکوک".
جوری که دامنش تکون نخوره چیزیش معلوم نشه بلندش کردم.
اونم که انگار رو پاهایه خودش وایسادن سخت ترین کار دنیا بود.
سریع لم داد.
ببین سر این کارات چه بلایی سرت بیارم
و به سمت سرویس بردمش.
سرویس مردونه بود ولی درش و قفل میکردم.
وقتی واردش شدیم.
رویا کابینت روشویی گزاشتمش
و یکم اب به دست و صورتش زدم.
که چشماش و باز کرد.
چرا اینجام واقعا؟
به من چه کا این چه مرگشه
چندبار پلک زد.
"ویو جنا"
با برخورد اب بیدار شدم.
اول که با دیدن قیافه جونگکوک مود رو مخش دعا میکردم کاش بیدار نمی شدم.
خواستم بیام پایین که گفت:
_وایسا..
لحنشم که انقدر جدی بود تا باعث بشه کاری نکنم و سر جام بمونم
امد رو به رو هر کدوم از دستاش و یه طرفم گزاشت.
کوک: الان میای از این دستشویی بیرون..خیلی عادی میری سر جات می شی و غذات و میخوری..
جنا: من گشنم..نیس..
حرفم و کامل نزدم که داد زد:
_تو غلط کردی....
صداش تو دستش شویی کوچیک اکو شد.
کوک: دوروزه هیچی نخوردی...نمیبینی وضعتو؟؟میخوای ابروم و ببری؟
نه دیگه این داشت زیادی می گفت
جنا: به تو چه ربطی داره؟؟مگه من با تو نسبطی دارم؟مگه زنت مایا جونت نیست..من کی باشم ها!؟؟؟
احساس کردم دوباره خواست بزنتم که محکم جلو صورتم و گرفتم.
ولی بعد مکثی سرم و بلند کردم
و دیدم که دست موشت شدش و بالا اورده بود ولی بجا صورت بد بخت من رو کابینت کنارم کوبید..
کوک: دارم باهات راه میام..زیادی خوب رفتار کردمم..اون رویه اصلی من و بالا نیار...
جنا: ب..باش..
کوک: خوبه..حالا زود سر و وضعتو درست کن
اروم پایین امدم.
احساس میکردم لباسم کثیف شده برایه همین برگشتم رو به اینه خودم و دیدم.
تمیز بود.
لباس سففید بود و کوچیکترین لک خودنمایی میکرد روش ولی الان چییزی نبود.
امیدوارم لک روش نیوفته.
جونگکوک که دست به سینه به دیوار تکیه داده بود حرکاتم و دید گفت:
_تمیزی بابا..
*بچه ها سرویش اینجوریه که یه دونه زنونه یدونه مردونه با امکانات هر کسی بخواد ازش استفاده کنه ولی از زنونه و مردونه فقط یکیه
و این سرویس که جنا و جونگکوک توشن تقریبا همون دو نفر جا داره *
- ۳۵.۸k
- ۲۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط