پسرش که شهید شد دلش سوخت

پسرش که شهید شد دلش سوخت.

آخه یادش رفته بود برای سیلی ای که تو بچگی بهش زده بود، عذرخواهی کنه.

با خودش گفت:

” جنازه ش رو که آوردن صورتشو می بوسم. ”
آوردنش . . .

ولی…

سر نداشت . . .
دیدگاه ها (۱)

ﻟﺐ ﻣﺎ ﻭ ﻗﺼﻪﯼ ﺯﻟﻒ ﺗﻮ، ﭼﻪ ﺗﻮﻫﻤﯽ! ﭼﻪ ﺣﮑﺎﯾﺘﯽ !ﺗﻮ ﻭ ﺳﺮ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﺧﯿﺎ...

به مادر قول داده بود بر می گردد …چشم مادر که به استخوان های ...

جنازه پسرشونُ که آوردندچیزی جزء دو سه کیلو استخون نبودپدر سر...

جانم به فدای نامت

ضعیف شده بود. از نظر جسمی هیچ مشکلی نداشت ولی با روح و روان ...

black flower(p,228)

black flower(p,308)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط