𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙
𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙
𝑃𝐴𝑅𝑇: 75
____
ات: ارباب.... لطفاً.....من
کوک:هیسس!
سرشو نزدیک صورتم کرد....چشامو بستمو ل.بامو روی هم فشار دادم..... میتونستم واضح صدای پوزخندشو بشنوم....با نزدیک کردن دستام از پشت بهم و قفل کردنشون تو دستاش چشامو باز کردم....
کوک: چیزی ازین شیرین تر تو دنیا وجود نداره....
دستامو از پشت ب پایین کشید ک باعث اخ گفتنم شد......تا ل.باشو روی ل.بام گذاشت کسی صداش کرد.......
.... :ارباب*بلند*
با نفس عمیقی اعصبانیتشو بیرون داد......نفس داغش ب صورتم میخورد.....
کوک: خوش شانس تر از تو ندیدم....
اینو گفتو از اتاق بیرون رفت.....ی لحظه توان وایسادنمو از دست دادم و روی زمین افتادم..... قلبم ب حدی محکم میتپید ک انگار داشت استخونای قفسه س.ینم و میشکست.....قبل ازین که دوباره بیاد سروقتم پاشدمو رفتم.......
رفتم داخل اتاق از پنجره ب کلبه نگاه کردم.....من حتی نمیتونم داخل ی کلبه رو یواشکی ببینم.....نفسی از سر کلافگی کشیدمو رفتم کارای لازمو انجام دادم.....
𝑃𝐴𝑅𝑇: 75
____
ات: ارباب.... لطفاً.....من
کوک:هیسس!
سرشو نزدیک صورتم کرد....چشامو بستمو ل.بامو روی هم فشار دادم..... میتونستم واضح صدای پوزخندشو بشنوم....با نزدیک کردن دستام از پشت بهم و قفل کردنشون تو دستاش چشامو باز کردم....
کوک: چیزی ازین شیرین تر تو دنیا وجود نداره....
دستامو از پشت ب پایین کشید ک باعث اخ گفتنم شد......تا ل.باشو روی ل.بام گذاشت کسی صداش کرد.......
.... :ارباب*بلند*
با نفس عمیقی اعصبانیتشو بیرون داد......نفس داغش ب صورتم میخورد.....
کوک: خوش شانس تر از تو ندیدم....
اینو گفتو از اتاق بیرون رفت.....ی لحظه توان وایسادنمو از دست دادم و روی زمین افتادم..... قلبم ب حدی محکم میتپید ک انگار داشت استخونای قفسه س.ینم و میشکست.....قبل ازین که دوباره بیاد سروقتم پاشدمو رفتم.......
رفتم داخل اتاق از پنجره ب کلبه نگاه کردم.....من حتی نمیتونم داخل ی کلبه رو یواشکی ببینم.....نفسی از سر کلافگی کشیدمو رفتم کارای لازمو انجام دادم.....
۲۶.۷k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.