رفتم سمت کلاسم که ا.ت رو دیدم
رفتم سمت کلاسم که ا.ت رو دیدم
ته کلاس نشسته بود سریع رفتم پیشش نشستم
ا.ت ویو
ته کلاس نشسته بودم که تهیونگ اومدم کنارم و نشست
&سلا.....
تا خواست حرفش رو بزنه استاد اومد
پرش زمانی به بعد از دانشگاه......
رفتم دنبال یونا(راستی یادم رفت که بگم از ا.ت بزرگتره) و رفتیم به سمت خونه
ناهار و درست کردیم و خوردیم
داشتم فیلم میدیدم که گوشیم زنگ خورد
ناشناس بود جواب دادم
(علامت فرد ناشناس؟)
؟سلام خانم من بادیگارد آقای کیم تهیونگ هستم
_خب که چی
بادیگارد.آقا گفتن که میخوان شمارو ببینن پس ساعت ۸ توی کافه ی لیلی منتظرتون هستن
_باشه
و قطع کردم
الان ساعت ۶ بود پس یه دوش ۱ ساعته گرفتم و اومدم بیرون موهام رو خشک کردم و لباسمو پوشیدم(اسلاید ۲) و راه افتادم
رسیدم به کافه و با تهیونگ صحبت کردم(حوصله ندارم مکالمشون رو بگم از خودتون بگید دیگه)
از کافه زدم بیرون الان تقریبا ساعت ۹ بود خیلی خسته بودم پس رفتم و لباس خوابم رو پوشیدم(اسلاید۳) و خوابیدم
ادامه دارد.........
همین امروز اگه وقت کردم شاید بزارم نمیدونم💋💅🏻🗿
ته کلاس نشسته بود سریع رفتم پیشش نشستم
ا.ت ویو
ته کلاس نشسته بودم که تهیونگ اومدم کنارم و نشست
&سلا.....
تا خواست حرفش رو بزنه استاد اومد
پرش زمانی به بعد از دانشگاه......
رفتم دنبال یونا(راستی یادم رفت که بگم از ا.ت بزرگتره) و رفتیم به سمت خونه
ناهار و درست کردیم و خوردیم
داشتم فیلم میدیدم که گوشیم زنگ خورد
ناشناس بود جواب دادم
(علامت فرد ناشناس؟)
؟سلام خانم من بادیگارد آقای کیم تهیونگ هستم
_خب که چی
بادیگارد.آقا گفتن که میخوان شمارو ببینن پس ساعت ۸ توی کافه ی لیلی منتظرتون هستن
_باشه
و قطع کردم
الان ساعت ۶ بود پس یه دوش ۱ ساعته گرفتم و اومدم بیرون موهام رو خشک کردم و لباسمو پوشیدم(اسلاید ۲) و راه افتادم
رسیدم به کافه و با تهیونگ صحبت کردم(حوصله ندارم مکالمشون رو بگم از خودتون بگید دیگه)
از کافه زدم بیرون الان تقریبا ساعت ۹ بود خیلی خسته بودم پس رفتم و لباس خوابم رو پوشیدم(اسلاید۳) و خوابیدم
ادامه دارد.........
همین امروز اگه وقت کردم شاید بزارم نمیدونم💋💅🏻🗿
۲.۹k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.