اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۲۵

افتاده بودم روی پای عماد

_دیارا حواست به خودت باشه

با عصبانیت این حرف رو زد

_چرا منو انداختی رو پای خودت

_نمینداختمت که الان مغزت میپاشید رو کف کلاس

_ذهنتم درست مثل رفتارت خشنه
ازت متنفرم

حلقه دستشو که دور کمرم بود فشار داد و دندوناشو روی هم سابید

_یه بار دیگه اینو بگو فقط یه بار دیگه بگو ببین چجوری کل کلاس و با آدمای توش آتیش میزنن

انقدر جدی این حرف رو زد که علنا گرخیدم و فوری از روی پاش بلند شدم

_دیارا تو ازم میترسی؟

_اره هم ازت میترسم هم پشیمون شدم که بهت گفتم عاشقتم
به هر حال ممنون که مانع افتادنم شدی

خیلی سرد باهاش حرف زدم و از کنارش رد شدم

شرط پارت بعو لایک ها بالای ۱۰ تا
دیدگاه ها (۷)

#اشتباه_خوب_من #پارت_۲۶استاد وارد کلاس شد و گفت :_خوب کار گر...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۲۷با عماد رفتیم کتابخونه و یه جای خلوت و...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۲۴به کیان کمک کردم بشینه رو نیمکت تو حیا...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۲۳#دیارا با عصبانیت جلو رفتم و محکم کوبی...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۳

part³آنیا*وقتی زنگ خورد شونه ی دامیان و ول کردمحس عجیبی داشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط