عشق یهویی💜🤍
عشق یهویی💜🤍
پارت۵
ارسلان: ار نظر من بریم کافه
دیانا:باشه
(نیم ساعت بعد)
ارسلان: رسیدیم
دیانا:...
#دیانا
وقتی رفتیم سمت کافه یه حس خیلی بدی بهم دست داد ولی به روی خودم نیاوردم
(چند دقیقه بعد)
ارسلان: رسیدیم
دیانا:...
ارسلان دیانا چرا هیچی نمیگی؟
دیانا: هیچی ولش کن
ارسلان: باشه پیاده شو
دیانا: باشه
رفتیم داخل
ارسلان: چی میخوری من برم سفارش بدم
دیانا: من یه کاپوچینو میخوام
ارسلان: باشه من میرم سفارش بدم
چند دقیقه بعد سفارشمون اوردن
ارسلان هم واسه خودش یه قهوه سفارش داده بود
دیانا: ارسلان اگه من ولت کنم برم تو چیکار میکنی
ارسلان: دیانا جان من شروع نکن
دیانا: بگو🥺
ارسلان: باشه میگم چشماتم اون جوری نکن
ارسلان: هیچ کاری😐
دیانا: خاک تو اون سر بی عقلت بکنن😐🥺
ارسلان: 😁😂
دیانا: ها چته میخندی
ارسلان: هیچی(همچنان در خنده های خود غرق است😂😐)
دیانا: اره جونه عمت
ارسلان: تو از کجا مطمئنی من عمه دارم😂
دیانا: چه بفهمم
ارسلان: پس بشین سر جات
دیانا: نشستم مگه بیکار بودم وایسم(عمه منم اینجوری جوابم رو میده بهش میگم وایسا میگه بیکارم وایسم😐😂)
ارسلان: 😐
دیانا: چقد دلم واسه بچه ها تنگ شده
ارسلان: مشکل اینجاس که دیشب دیدیشون😐
دیانا: میشه تو یه لحظه تو کارای من دخالت نکنی اصلا به تو چه
ارسلان: باشه بابا نخوریمون...
بچه ها الان دوتا پارت گذاشتم دیگه خسته شدم با اینکه میخواستم بیشتر بزارم ولی چون یکم حالم بده
نتونستم🥺🤍💜
پارت۵
ارسلان: ار نظر من بریم کافه
دیانا:باشه
(نیم ساعت بعد)
ارسلان: رسیدیم
دیانا:...
#دیانا
وقتی رفتیم سمت کافه یه حس خیلی بدی بهم دست داد ولی به روی خودم نیاوردم
(چند دقیقه بعد)
ارسلان: رسیدیم
دیانا:...
ارسلان دیانا چرا هیچی نمیگی؟
دیانا: هیچی ولش کن
ارسلان: باشه پیاده شو
دیانا: باشه
رفتیم داخل
ارسلان: چی میخوری من برم سفارش بدم
دیانا: من یه کاپوچینو میخوام
ارسلان: باشه من میرم سفارش بدم
چند دقیقه بعد سفارشمون اوردن
ارسلان هم واسه خودش یه قهوه سفارش داده بود
دیانا: ارسلان اگه من ولت کنم برم تو چیکار میکنی
ارسلان: دیانا جان من شروع نکن
دیانا: بگو🥺
ارسلان: باشه میگم چشماتم اون جوری نکن
ارسلان: هیچ کاری😐
دیانا: خاک تو اون سر بی عقلت بکنن😐🥺
ارسلان: 😁😂
دیانا: ها چته میخندی
ارسلان: هیچی(همچنان در خنده های خود غرق است😂😐)
دیانا: اره جونه عمت
ارسلان: تو از کجا مطمئنی من عمه دارم😂
دیانا: چه بفهمم
ارسلان: پس بشین سر جات
دیانا: نشستم مگه بیکار بودم وایسم(عمه منم اینجوری جوابم رو میده بهش میگم وایسا میگه بیکارم وایسم😐😂)
ارسلان: 😐
دیانا: چقد دلم واسه بچه ها تنگ شده
ارسلان: مشکل اینجاس که دیشب دیدیشون😐
دیانا: میشه تو یه لحظه تو کارای من دخالت نکنی اصلا به تو چه
ارسلان: باشه بابا نخوریمون...
بچه ها الان دوتا پارت گذاشتم دیگه خسته شدم با اینکه میخواستم بیشتر بزارم ولی چون یکم حالم بده
نتونستم🥺🤍💜
۳۷.۰k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.