ات و جین آخرین ظرفها را روی میز گذاشتند و نشستند اعضا ب
ات و جین آخرین ظرفها را روی میز گذاشتند و نشستند. اعضا با اشتیاق به غذاهای روی میز نگاه میکردند. برنج، خوراکهای مختلف و غذاهای کرهای که جین با مهارت درست کرده بود، به همراه کمی کمکی که ات کرده بود.
جین: "خب، پس نظرتون چیه؟"
شوگا: "من که کاملاً راضیام. واقعاً خوشمزهست."
هوبی: "منم همینطور! اصلاً فکر نمیکردم ات هم بتونه آشپزی کنه."
کوک: "آره، یه استعداد جدید کشف کردیم!"
نامجون: "از این به بعد بیشتر کمکمون میکنی، درسته؟"
جین: "باید ببینیم علاقه داره یا نه. ولی انصافاً همکاری خوبی بود!"
ات: "خب... اگه لازم باشه، خوشحال میشم کمک کنم."
شوگا: "پس یه تشکر ویژه از جین و ات برای این شام عالی!"
جین: "خب، حالا که همه سیر شدید، کی میخواد توی تمیزکاری کمک کنه؟"
کوک: "من که حسابی خستهام..."
جین: "خب، پس نظرتون چیه؟"
شوگا: "من که کاملاً راضیام. واقعاً خوشمزهست."
هوبی: "منم همینطور! اصلاً فکر نمیکردم ات هم بتونه آشپزی کنه."
کوک: "آره، یه استعداد جدید کشف کردیم!"
نامجون: "از این به بعد بیشتر کمکمون میکنی، درسته؟"
جین: "باید ببینیم علاقه داره یا نه. ولی انصافاً همکاری خوبی بود!"
ات: "خب... اگه لازم باشه، خوشحال میشم کمک کنم."
شوگا: "پس یه تشکر ویژه از جین و ات برای این شام عالی!"
جین: "خب، حالا که همه سیر شدید، کی میخواد توی تمیزکاری کمک کنه؟"
کوک: "من که حسابی خستهام..."
- ۳.۹k
- ۰۲ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط