part22
#part22
آسیه:باباش نگاه دخترم حالش خوب شده، دیگه تب نداره🥺
دوروک:وای بابایی قربونش بشه🐣 آسیه من یه کاری دارم شرکت دو سه ساعت دیگه میام، اشکال نداره؟
-نه عشقم برو به کارت برس منم یکم خونه رو مرتب کنم ولی دیر نکنیاا شب مهمانی دعوتیم
+تو نگران نباش قربونت بشم سعی میکنم زود بیام مواظب خودتون باشید
[میره لپ آسیه و سلدا رو میبوسه بعد میره ]
آسیه:خب مامانی خودمون تنها شدیم، بیا بشین اینجا تا من یکم این دورورا رو تمیز کنم، باش قربونت بشم🥺
ساعت نزدیک 5 بود
از زبون آسیه: بعد از اینکه دوروک رفت اتاق خودمون و سلدا رو مرتب کردم بعد هم پذیرایی و آشپزخونه رو تمیز کردم سلدا رو هم خوابوندم تا بهونه نکنه ، وقتی کارم تمام رفتم بلندش کردم گذاشتمش تو اتاقش نگاه ساعت کردم تقریبا نزدیک 5 بود خواستم برم حمام که دیدم دوروک اومد، رفتم جلوش
+سلام قشنگم خسته نباشی 😘
-سلام خوش اومدی، تو خسته نباشی برو یه دوش بگیر و بیا آماده شو تا منم کم کم سلدا رو بیدار کنم بعد هم خودم دوش بگیرم
+باش قربونت بشم (لپشو میبوسه و میره)
_ مامانی قربونت بشم بلند شو میخوایم بریم خونه دایی عمر
آسیه:باباش نگاه دخترم حالش خوب شده، دیگه تب نداره🥺
دوروک:وای بابایی قربونش بشه🐣 آسیه من یه کاری دارم شرکت دو سه ساعت دیگه میام، اشکال نداره؟
-نه عشقم برو به کارت برس منم یکم خونه رو مرتب کنم ولی دیر نکنیاا شب مهمانی دعوتیم
+تو نگران نباش قربونت بشم سعی میکنم زود بیام مواظب خودتون باشید
[میره لپ آسیه و سلدا رو میبوسه بعد میره ]
آسیه:خب مامانی خودمون تنها شدیم، بیا بشین اینجا تا من یکم این دورورا رو تمیز کنم، باش قربونت بشم🥺
ساعت نزدیک 5 بود
از زبون آسیه: بعد از اینکه دوروک رفت اتاق خودمون و سلدا رو مرتب کردم بعد هم پذیرایی و آشپزخونه رو تمیز کردم سلدا رو هم خوابوندم تا بهونه نکنه ، وقتی کارم تمام رفتم بلندش کردم گذاشتمش تو اتاقش نگاه ساعت کردم تقریبا نزدیک 5 بود خواستم برم حمام که دیدم دوروک اومد، رفتم جلوش
+سلام قشنگم خسته نباشی 😘
-سلام خوش اومدی، تو خسته نباشی برو یه دوش بگیر و بیا آماده شو تا منم کم کم سلدا رو بیدار کنم بعد هم خودم دوش بگیرم
+باش قربونت بشم (لپشو میبوسه و میره)
_ مامانی قربونت بشم بلند شو میخوایم بریم خونه دایی عمر
۳.۰k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.