part21
#part21
از زبون آسیه:رفتم پایین دیدم دوروک داره صبحانه درست میکنه آروم رفتم از پشت بغلش کردم
دوروک:صبح بخیر خانومم🥺🤏🏻
آسیه صبح شماهم بخیر بابایی🍓
+بیا بشین برات صبحونه درست کردم..... عاعا آسیه بیا اینجا این چیه رو موهات
-چی؟ کجاست؟
+بیا ببینم (دوروک تا دستش رو میخواد ببره رو موهاش یکی از دستاش رو میزاره پشت کمرش اونیکی از دستاشم پشت گردنش و لب.اشو میبوسه😈🤫)
دوروک آدم فرصت طلبیه قبول دارین😂
- چی کردی دیوونه
+دلم برا لب.ات تنگ شده بود😈🤏🏻
- 😂😂😂،
واییی دوروک یه صبحونه خواستی درست کنی، تحویل بگیر تخم مرغا رو سوزوندی🙄
+من صبحونمو خوردم😈🤫
-کم لوس شو بیا بشین
[سرمیز صبحانه]
+آسیه
-هوممم
+ بنظرت دخترمون نباید یه خواهر یا برادر داشته باشه😂😈
-سرفه میکنه, دوروککک سلدا هنوز 3 روزش نشده میگی خواهر برادررررر😐
+خب دلم نمیخواد بچم تنها بزرگ بشه🥲🥺
-دوروککککککک
+😂😂😂
(داشت صحبت میکردن گوشی آسیه زنگ
میخوره)
-ععع، عمره، الو داداش
"سلام فندقم خوبی سلدا و دوروک خوبن؟
- خوبیم داداش شما خوبین
"ماهم خوبیم خداروشکر ، شب برای شام با دوروک بیاین خونه
+نه تو زحمت میوفتین
" این چه حرفی آسیم، اتفاقا سوسن گفت بهشون زنگ بزن
-حالا ک اینطور میگی باش، میبینمت خدافظ
"خدافظ قشنگم
+چی میگه عشقم
-میگه شب بیاین خونه
+حالا که انقدر اصرار کرده بریم
..دارن صبحونه میخورن صدا گریه سلدا میاد میرن بابا پیشش..
+صبح بخیر بابایی🍓🐣
-اییی قربونش بشم دخترکم بیدار شده 🤏🏻
از زبون آسیه:رفتم پایین دیدم دوروک داره صبحانه درست میکنه آروم رفتم از پشت بغلش کردم
دوروک:صبح بخیر خانومم🥺🤏🏻
آسیه صبح شماهم بخیر بابایی🍓
+بیا بشین برات صبحونه درست کردم..... عاعا آسیه بیا اینجا این چیه رو موهات
-چی؟ کجاست؟
+بیا ببینم (دوروک تا دستش رو میخواد ببره رو موهاش یکی از دستاش رو میزاره پشت کمرش اونیکی از دستاشم پشت گردنش و لب.اشو میبوسه😈🤫)
دوروک آدم فرصت طلبیه قبول دارین😂
- چی کردی دیوونه
+دلم برا لب.ات تنگ شده بود😈🤏🏻
- 😂😂😂،
واییی دوروک یه صبحونه خواستی درست کنی، تحویل بگیر تخم مرغا رو سوزوندی🙄
+من صبحونمو خوردم😈🤫
-کم لوس شو بیا بشین
[سرمیز صبحانه]
+آسیه
-هوممم
+ بنظرت دخترمون نباید یه خواهر یا برادر داشته باشه😂😈
-سرفه میکنه, دوروککک سلدا هنوز 3 روزش نشده میگی خواهر برادررررر😐
+خب دلم نمیخواد بچم تنها بزرگ بشه🥲🥺
-دوروککککککک
+😂😂😂
(داشت صحبت میکردن گوشی آسیه زنگ
میخوره)
-ععع، عمره، الو داداش
"سلام فندقم خوبی سلدا و دوروک خوبن؟
- خوبیم داداش شما خوبین
"ماهم خوبیم خداروشکر ، شب برای شام با دوروک بیاین خونه
+نه تو زحمت میوفتین
" این چه حرفی آسیم، اتفاقا سوسن گفت بهشون زنگ بزن
-حالا ک اینطور میگی باش، میبینمت خدافظ
"خدافظ قشنگم
+چی میگه عشقم
-میگه شب بیاین خونه
+حالا که انقدر اصرار کرده بریم
..دارن صبحونه میخورن صدا گریه سلدا میاد میرن بابا پیشش..
+صبح بخیر بابایی🍓🐣
-اییی قربونش بشم دخترکم بیدار شده 🤏🏻
۲.۳k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.