میون یه دختر خیلی ریز نقش ، پاستوریزه و زیادی دخترونه بود
میون یه دختر خیلی ریز نقش ، پاستوریزه و زیادی دخترونه بود!
میون از پشت ا.ت آروم بیرون اومد و با چشمای آبیش به یوآ خیره شد:
آخه نمیشه که تو کنسرت پسرا کثیف باشم، میشه!؟
جیهو دستی رو صورتش کشید و روبه میون گفت:
میونا...دنبال دعوایی؟ چرا خفه نمیشی؟ نمیبینی سگه پاچتو میگیره؟
ا.ت که دید چشمای هایون آتیشی شده با لایت استیک یدونه کوبید تو سرش!
هایون: آخ! چته سلی...
ا.ت: پشه بود پشهههه اع ببین دارن میرن توووو بریم هایونی بیا دخترم بیاااا
ا.ت دست هایون رو گرفت پشت سرش کشید.
بقیه هم با ذوق دنبالشون راه افتادن.
تقریبا یه ساعت بعد کنسرت شروع شد و اعضا روی استیج اومدن.
ا.ت دوستاش نزدیک ترین جا به اعضا نشسته بودن.
جایی که با دیدن این همه جذابیت و هات بودن اعضا از نزدیک نفس کشیدنم سخت بود!
میون و یوآ اون وسط داشت گریه میکردن و جیهو با هایون هر دوشون عین چی فاز گرفته بودن و با آهنگ میخوندن.
ا.ت دستاشو رو لبهی استیج و سرشو رو دستاش گذاشت بود و به قدری با احساس به جونگ کوک زل زده بود که هیچ چی نمیشنید و هیچ چیز دیگه هم نمیدید!
ولی وقتی به خودش اومد دید یچیزی با عقل جور نمیاد!
اولش فکر کرد داره توهم میزنه...ولی فهمید که نگاه جونگ کوک هم رو ا.تس!
اولش کرک و پر براش نمونده ولی خودشو جمع کرد و با یه لبخند بزرگ برای جونگ کوک دست تکون داد.
جونگ کوک هم لبخند زد و برای ا.ت دست تکون داد.
ا.ت تو عمرش همچین نوتیسی از بایسش نگرفته بود و جوری خر ذوق و ذوق مرگ و روبه قبله شد که یهو شروع کرد به گریه کردن.
یهو بیهوا با صدای بغضیش داد زد:
جونگ کوکاااااا
جونگ کوک هم با لبخند خرگوشیش داد زد:
ا.ت یاااااا...
کیم ا.ت!
بیدار شو مدرسهت دیر شد!
.
.
میدونم ضد حالم...:)
میون از پشت ا.ت آروم بیرون اومد و با چشمای آبیش به یوآ خیره شد:
آخه نمیشه که تو کنسرت پسرا کثیف باشم، میشه!؟
جیهو دستی رو صورتش کشید و روبه میون گفت:
میونا...دنبال دعوایی؟ چرا خفه نمیشی؟ نمیبینی سگه پاچتو میگیره؟
ا.ت که دید چشمای هایون آتیشی شده با لایت استیک یدونه کوبید تو سرش!
هایون: آخ! چته سلی...
ا.ت: پشه بود پشهههه اع ببین دارن میرن توووو بریم هایونی بیا دخترم بیاااا
ا.ت دست هایون رو گرفت پشت سرش کشید.
بقیه هم با ذوق دنبالشون راه افتادن.
تقریبا یه ساعت بعد کنسرت شروع شد و اعضا روی استیج اومدن.
ا.ت دوستاش نزدیک ترین جا به اعضا نشسته بودن.
جایی که با دیدن این همه جذابیت و هات بودن اعضا از نزدیک نفس کشیدنم سخت بود!
میون و یوآ اون وسط داشت گریه میکردن و جیهو با هایون هر دوشون عین چی فاز گرفته بودن و با آهنگ میخوندن.
ا.ت دستاشو رو لبهی استیج و سرشو رو دستاش گذاشت بود و به قدری با احساس به جونگ کوک زل زده بود که هیچ چی نمیشنید و هیچ چیز دیگه هم نمیدید!
ولی وقتی به خودش اومد دید یچیزی با عقل جور نمیاد!
اولش فکر کرد داره توهم میزنه...ولی فهمید که نگاه جونگ کوک هم رو ا.تس!
اولش کرک و پر براش نمونده ولی خودشو جمع کرد و با یه لبخند بزرگ برای جونگ کوک دست تکون داد.
جونگ کوک هم لبخند زد و برای ا.ت دست تکون داد.
ا.ت تو عمرش همچین نوتیسی از بایسش نگرفته بود و جوری خر ذوق و ذوق مرگ و روبه قبله شد که یهو شروع کرد به گریه کردن.
یهو بیهوا با صدای بغضیش داد زد:
جونگ کوکاااااا
جونگ کوک هم با لبخند خرگوشیش داد زد:
ا.ت یاااااا...
کیم ا.ت!
بیدار شو مدرسهت دیر شد!
.
.
میدونم ضد حالم...:)
۸.۶k
۰۵ دی ۱۴۰۲