رمان دکتر رومانتیک من
•° رمان دکتر رومانتیک من °•
𝕡𝕒𝕣𝕥①⑤
رفتیم بیرون که یه دفعی یکی به لیزگه خورد دیدیم الچین با برک
لیزگه: شما چطور روتون میشه تو چشای من نگاه کنید ها؟؟؟
کان : ما کاری نکردیم که رومون نشه به چشات نگاه کنیم
لیزگه: واقعا که هر دوتون بی چشم روی هستید
یازگی: ولش کن لیزگه بیا بریم
الچین: وایسا به من چی گفتیی؟
لیزگه:؛ با هم دعوا کردیم موهای هموکشیدیم که صاحب کافه زنگ زد به پلیس و اومد
کمیسر ماهیر: دخترا شما چیکار دارید میکنید؟؟
لیزگه یازگی ایلول: وای ماهیر داستانش طولانیه
ماهیر: متاسفانه باید ببرمتون
ماهیر:؛ رفتیم کلانتری زنگ زدم به ییعت
ییعت: سلام
ماهیر: سلام ییعت
بیعت: به به پارسال دوست امسال اشنا
ماهیر: منم مثل تو سرم شلوغ بود بعدشم به لطف دخترا بود که من زنگ زدم
ییعت: دخترا؟! منظورت از دخترا چیه؟
ماهیر: خواهرات و لیزگه رو میگم دعوا کردن
ییعت: چیییی الان میام
ییعت:؛ چند دقیقه بعد رسیدم کلانتری
ییعت: ماهیرررررر
ماهیر: اروم باش
ییعت: دخترا کجا هستن؟
ماهیر: اونجا نشستن
ییعت: وای وای دخترا (با عصبانیت)
دخترا: ببخشید
ییعت: اونایی که باهاشون دعوا کردید کجا هستن؟
لیزگه: هههه
ییعت: چیشده!
لیزگه: اونایی که باهاشون دعوا کردیم دوست دخترت و کان بودن
ییعت: چیی؟ البته دیگه دوست دختر من نیست
الچین: ییعت عزیزم
لیزگه: ههه مثل اینکه خبر نداری من همهچی رو به ییعت گفتم
الچین: فک میکردم دوستمی اما اشتباه کردم
ییعت: چییی الچین مثل اینکه زده به سرت به جای اینکه لیزگه بگه تو میگی این منو لیزگه هستیم که اشتباه کردیم تو و کان به منو لیزگه خیانت کردید میفهمی
دخترا بریم
دخترا: معذرت میخوایم
ییعت: اشکال نداره اتفاقی بود که اوفتاد
لیزگه: خوب دیگه من برم
ییعت: کجا من میرسونمت
ایلول: یازگی نکنه ییعت عاشق لیزگه شده؟
یازگی: کجا کاری هردو عاشق همن
ایلول: وایییی
ییعت: لیزگه رو رسوندم و رفتیم خونه
که یه دفعییی.....
ادامه دارد 💅
#ییعلیز #لیزگه_جومرت #سوبورجو_یازگی_جوشکون #ییعت_کوچاک #ایلول_کاندمیر
𝕡𝕒𝕣𝕥①⑤
رفتیم بیرون که یه دفعی یکی به لیزگه خورد دیدیم الچین با برک
لیزگه: شما چطور روتون میشه تو چشای من نگاه کنید ها؟؟؟
کان : ما کاری نکردیم که رومون نشه به چشات نگاه کنیم
لیزگه: واقعا که هر دوتون بی چشم روی هستید
یازگی: ولش کن لیزگه بیا بریم
الچین: وایسا به من چی گفتیی؟
لیزگه:؛ با هم دعوا کردیم موهای هموکشیدیم که صاحب کافه زنگ زد به پلیس و اومد
کمیسر ماهیر: دخترا شما چیکار دارید میکنید؟؟
لیزگه یازگی ایلول: وای ماهیر داستانش طولانیه
ماهیر: متاسفانه باید ببرمتون
ماهیر:؛ رفتیم کلانتری زنگ زدم به ییعت
ییعت: سلام
ماهیر: سلام ییعت
بیعت: به به پارسال دوست امسال اشنا
ماهیر: منم مثل تو سرم شلوغ بود بعدشم به لطف دخترا بود که من زنگ زدم
ییعت: دخترا؟! منظورت از دخترا چیه؟
ماهیر: خواهرات و لیزگه رو میگم دعوا کردن
ییعت: چیییی الان میام
ییعت:؛ چند دقیقه بعد رسیدم کلانتری
ییعت: ماهیرررررر
ماهیر: اروم باش
ییعت: دخترا کجا هستن؟
ماهیر: اونجا نشستن
ییعت: وای وای دخترا (با عصبانیت)
دخترا: ببخشید
ییعت: اونایی که باهاشون دعوا کردید کجا هستن؟
لیزگه: هههه
ییعت: چیشده!
لیزگه: اونایی که باهاشون دعوا کردیم دوست دخترت و کان بودن
ییعت: چیی؟ البته دیگه دوست دختر من نیست
الچین: ییعت عزیزم
لیزگه: ههه مثل اینکه خبر نداری من همهچی رو به ییعت گفتم
الچین: فک میکردم دوستمی اما اشتباه کردم
ییعت: چییی الچین مثل اینکه زده به سرت به جای اینکه لیزگه بگه تو میگی این منو لیزگه هستیم که اشتباه کردیم تو و کان به منو لیزگه خیانت کردید میفهمی
دخترا بریم
دخترا: معذرت میخوایم
ییعت: اشکال نداره اتفاقی بود که اوفتاد
لیزگه: خوب دیگه من برم
ییعت: کجا من میرسونمت
ایلول: یازگی نکنه ییعت عاشق لیزگه شده؟
یازگی: کجا کاری هردو عاشق همن
ایلول: وایییی
ییعت: لیزگه رو رسوندم و رفتیم خونه
که یه دفعییی.....
ادامه دارد 💅
#ییعلیز #لیزگه_جومرت #سوبورجو_یازگی_جوشکون #ییعت_کوچاک #ایلول_کاندمیر
- ۱۶.۷k
- ۱۹ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط