part4
=من بابت رفتار بابام معذرت میخوام
+نه عیب نداره فسقلی
=خاله من یه درخواستی ازت دارم
+جونم بگو
=عامم.. میشه پرستارم شییی؟؟ 🥺
+من.. اخه
*صدای در زدن رفتم درو باز کنم که جونگ کوک بود سریع از پشت در یه رویه لباس پوشیدم و درو باز کردم
_میتونم بیام تو (سرد)
+اره بیا
_خب فکر کنم جینا بهت گفت
+اره اما من..
_عامم فکر نمیکنی در عوض قرارداد باید اینکارو کنی
+تو که گفتی هیچی ازت نمیخوام
_من دچار سو تفاهم شدم
+اما من نمی..
=خاله لطفا🥺
+اخه.. پوفف باشه اما حقوق نمیخوام و فقط بخاطر جینا اینکارو میکنم
_نه که مشتاقم به خاطر من انجام بدی
+برو بابا تو کی باشی
_رییست
+الان توی خونه ایم و تو هیچ نسبتی با من نداری
_اما تو..
=بسهههههه
_حوصله سر کردن با تو رو ندارم جینا بیا بریم
=نمیخوام من میخوام پیش جینا باشم
_پوفففففففف
+نگرام نباش نمیخورمش (رو کردن به جینا) خب خانم کوچولو قرار خوش بگذرونیم
_خداکنه نخوریش
+(چشم غره)
_بهتره که من برم شب ساعت 9میام دنبالش
+خیله خب باشع
*کوک رفت*
+خب خانم کوچولو چیکار کنیم
=نمیدونم خالع
+خب پس اول صبحونه بخوریم بعدم تلوزیون
بعدم بازی بعدش موهاتو ببافم روتین پوستی بعدشم استخر و درست کردن شام
=جدیییییی(ذوققق)
+معلومه که اره
*پرش زمانی به استخر*
یه مایو کوچیک کردم تن جینا و خودمم با یه مایو رفتم تو اب
ویو جینا
خاله عجب هیکلی داره باید به بابام بگم
+خب جینا خوش گذشت
=اره مرسیی موهام خیلی قشنگ شده
+هرموقع دوست داشتی برات میبافم
=(رفتم و بوسش کردم)
دوساعت بعدد
(ساعت ۷:۱۴)
+خب بریم شام درست کنیم
=ارههه خاله فقط یه چیزیی
+جونم
=میشه به بابام زنگ بزنم بیاد اینجا برای شام
+عامم.. خب اره
=پس گوشیتو بده
.
.
.
.
.
=سلاممم بابایی
_چه عجب یادی از ما کردی خانم کوچولو خوش میگذره
=اره بابا خیلی
_جونم
=منو لینا میخوایم شام درست کنیم میشع توهم بیای
_چیی..لینا؟
=اره ازش اجازه گرفتم اینجوری صداش کنم حالا میای؟؟
_خبب عاممم نمیدونم مطمینی توش سم نمیریزه
+یااااا حالا که اینجوری شد میریزم
_شتت ریدم صدا رو ایفون بود
=بله پدر به چوخ رفتی
_پوفف پس میبنمت شب بابایی
=باییی
+خب چی درست کنیم
=عامم نمیدونم
+خب پس..
شروع کردیم اشپزی به جینا کارای کوچیکو میدادم که اذیت نشه نمیدونم اما از وقت گذروندن باهاش خوشم میاد بعد از دو ساعت کلی غذا درست کردیم و به کمک جینا چیدیم رو میز یه نگاهی به سرتا پامون کردیم و خندیدم همجامون بهم ریخته بود
یه تیشرت نسبتا کوتاه دادم جینا بپوشه و خودمم یه لباس پوشیدم که صدای در اومد درو باز کردم
_عامم سلام
+خوش اومدی خسته نباشی
_مرسی
=سلاممم باباییی
(بغل کردن جینا)
_چقدر قشنگ شدین.. چیز نه یعنی قشنگ شدی موهات خیلی خوشگله
=مرسی لینا برام بافته
*سر میز*
_خیلی خوش مزست....
#سناریو
+نه عیب نداره فسقلی
=خاله من یه درخواستی ازت دارم
+جونم بگو
=عامم.. میشه پرستارم شییی؟؟ 🥺
+من.. اخه
*صدای در زدن رفتم درو باز کنم که جونگ کوک بود سریع از پشت در یه رویه لباس پوشیدم و درو باز کردم
_میتونم بیام تو (سرد)
+اره بیا
_خب فکر کنم جینا بهت گفت
+اره اما من..
_عامم فکر نمیکنی در عوض قرارداد باید اینکارو کنی
+تو که گفتی هیچی ازت نمیخوام
_من دچار سو تفاهم شدم
+اما من نمی..
=خاله لطفا🥺
+اخه.. پوفف باشه اما حقوق نمیخوام و فقط بخاطر جینا اینکارو میکنم
_نه که مشتاقم به خاطر من انجام بدی
+برو بابا تو کی باشی
_رییست
+الان توی خونه ایم و تو هیچ نسبتی با من نداری
_اما تو..
=بسهههههه
_حوصله سر کردن با تو رو ندارم جینا بیا بریم
=نمیخوام من میخوام پیش جینا باشم
_پوفففففففف
+نگرام نباش نمیخورمش (رو کردن به جینا) خب خانم کوچولو قرار خوش بگذرونیم
_خداکنه نخوریش
+(چشم غره)
_بهتره که من برم شب ساعت 9میام دنبالش
+خیله خب باشع
*کوک رفت*
+خب خانم کوچولو چیکار کنیم
=نمیدونم خالع
+خب پس اول صبحونه بخوریم بعدم تلوزیون
بعدم بازی بعدش موهاتو ببافم روتین پوستی بعدشم استخر و درست کردن شام
=جدیییییی(ذوققق)
+معلومه که اره
*پرش زمانی به استخر*
یه مایو کوچیک کردم تن جینا و خودمم با یه مایو رفتم تو اب
ویو جینا
خاله عجب هیکلی داره باید به بابام بگم
+خب جینا خوش گذشت
=اره مرسیی موهام خیلی قشنگ شده
+هرموقع دوست داشتی برات میبافم
=(رفتم و بوسش کردم)
دوساعت بعدد
(ساعت ۷:۱۴)
+خب بریم شام درست کنیم
=ارههه خاله فقط یه چیزیی
+جونم
=میشه به بابام زنگ بزنم بیاد اینجا برای شام
+عامم.. خب اره
=پس گوشیتو بده
.
.
.
.
.
=سلاممم بابایی
_چه عجب یادی از ما کردی خانم کوچولو خوش میگذره
=اره بابا خیلی
_جونم
=منو لینا میخوایم شام درست کنیم میشع توهم بیای
_چیی..لینا؟
=اره ازش اجازه گرفتم اینجوری صداش کنم حالا میای؟؟
_خبب عاممم نمیدونم مطمینی توش سم نمیریزه
+یااااا حالا که اینجوری شد میریزم
_شتت ریدم صدا رو ایفون بود
=بله پدر به چوخ رفتی
_پوفف پس میبنمت شب بابایی
=باییی
+خب چی درست کنیم
=عامم نمیدونم
+خب پس..
شروع کردیم اشپزی به جینا کارای کوچیکو میدادم که اذیت نشه نمیدونم اما از وقت گذروندن باهاش خوشم میاد بعد از دو ساعت کلی غذا درست کردیم و به کمک جینا چیدیم رو میز یه نگاهی به سرتا پامون کردیم و خندیدم همجامون بهم ریخته بود
یه تیشرت نسبتا کوتاه دادم جینا بپوشه و خودمم یه لباس پوشیدم که صدای در اومد درو باز کردم
_عامم سلام
+خوش اومدی خسته نباشی
_مرسی
=سلاممم باباییی
(بغل کردن جینا)
_چقدر قشنگ شدین.. چیز نه یعنی قشنگ شدی موهات خیلی خوشگله
=مرسی لینا برام بافته
*سر میز*
_خیلی خوش مزست....
#سناریو
۵.۹k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.