خانه ی هانافو آخر

خانه ی هانافو ۱۰ (آخر) :
فصل ۱۰: خانواده‌ی عجیب
شب مه‌آلود، همه کنار هم نشستند.
- سکیدو: «شاید… ما واقعاً خانواده‌ایم.»
- کاراکو: «باد و رعد، کنار هم.»
- آیزتسو: «اشک‌ها… اما با امید.»
- اوروگی: «هاهاها! خانواده‌ی عجیب، اما واقعی!»
- هانافو: «شما نقطه‌ی تعادل منید… و من نقطه‌ی تعادل شما.»

صدای باد، برق، گریه و خنده در خانه به موسیقی هماهنگ تبدیل شد. 🎶
دیدگاه ها (۰)

بیهوش شدن آکازا :شب طولانی بود. آکازا ساعت‌ها تمرین کرده بود...

بیماری آکازا:آکازا مدتی بود احساس می‌کرد بدنش دیگر مثل گذشته...

خانه ی هانافو ۹ :هانافو گفت: «خانواده‌ام رو از دست دادم… سال...

خانه ی هانافو ۸ :هانافو جشن کوچکی ترتیب داد. - کاراکو بادها...

خانه ی هانافو ۵ :سر میز شام، سکیدو ایراد گرفت: «این غذا بی‌م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط