خانه ی هانافو

خانه ی هانافو ۸ :

هانافو جشن کوچکی ترتیب داد.
- کاراکو بادهای رنگی ساخت.
- سکیدو برق‌هایش را مثل چراغ‌ها در آسمان تاباند.
- آیزتسو آواز غمگین خواند.
- اوروگی با خنده فضا را گرم کرد.
خانه پر از شادی شد و سکیدو بدون غرغر کنارشان نشست. هانافو نگاهشان کرد و گفت: «این جشن نشونه‌ی اینه که حتی تاریکی هم می‌تونه نور داشته باشه.»
دیدگاه ها (۰)

خانه ی هانافو ۹ :هانافو گفت: «خانواده‌ام رو از دست دادم… سال...

خانه ی هانافو ۱۰ (آخر) :فصل ۱۰: خانواده‌ی عجیبشب مه‌آلود، هم...

خانه ی هانافو ۷ :باران می‌بارید. آیزتسو غمگین‌تر از همیشه بو...

خانه ی هانافو ۶ :شکارچیان نزدیک شدند. کلون‌ها مجبور شدند متح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط