لحضه عاشقی. . پارت46
#لحضه_عاشقی. . پارت46
دروک:باشه بابا رفتم فقط زود بخاب فردا ببریم سونوگرافی
اسیع: سونوگرافی واسه چی
دروک:اخع شاید حامله باشی
اسیع :فقط به خاطر تو یه عو*ضی شاید حامله باشم
دروک:اسیعهه
اسیع:مرض
دروک:داری زیاده روی میکنی
اسیع:تو این بلا رو سرم اوردی بعد من دارم زیاده روی میکنم ؟
دروک: از قسط نبود اصلا تو کی هستی که من بچه تو رو بخوام من صد تای مثل تو رو میخرم و میفروشم بدبخت
اسیع:قطره اشکی رو صورتم چکید دروک محکم درو کوبید و رفت
داشتم فقط به حرف های دروک فکر میکردم و گریه میکردم
چشمام اروم اروم گرم شد و خوابم برد
صبح ساعت 6
اسیع :رفتم پایین منتظر دروک نموندم صبحانه رو خوردم و دوباره جمع کردم
رفتم رو کاناپه نشستم داشتم فیلم میدیدم که یهو...
#ادامه_دارع
دروک:باشه بابا رفتم فقط زود بخاب فردا ببریم سونوگرافی
اسیع: سونوگرافی واسه چی
دروک:اخع شاید حامله باشی
اسیع :فقط به خاطر تو یه عو*ضی شاید حامله باشم
دروک:اسیعهه
اسیع:مرض
دروک:داری زیاده روی میکنی
اسیع:تو این بلا رو سرم اوردی بعد من دارم زیاده روی میکنم ؟
دروک: از قسط نبود اصلا تو کی هستی که من بچه تو رو بخوام من صد تای مثل تو رو میخرم و میفروشم بدبخت
اسیع:قطره اشکی رو صورتم چکید دروک محکم درو کوبید و رفت
داشتم فقط به حرف های دروک فکر میکردم و گریه میکردم
چشمام اروم اروم گرم شد و خوابم برد
صبح ساعت 6
اسیع :رفتم پایین منتظر دروک نموندم صبحانه رو خوردم و دوباره جمع کردم
رفتم رو کاناپه نشستم داشتم فیلم میدیدم که یهو...
#ادامه_دارع
۲.۸k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.