کابوس
کابوس
پارت ۲
اون پسر رفت همچنان ات در حال نگاه کردن او بود..جالب بود که همیشه خودش میومد و سفارش ات رو میگرفت در حالی که میدونست همیشه چی میخوره..معمولا دختر ساکتی بود و موقع اومدن به کافه یه گوشه مینشست و کتاب میخوند و خودشو سرگرم میکرد یا چند تا از پرونده ها رو امضا میکرد تا به شرکت ببره...و اون پسر همه ی این چیز هارو میدونست اما باز هم به سراغش میرفت و کمی با او حرف میزد..و جالب بود که خودش هم دلیل این کار رو نمی دونست..البته پسر با ادب و مودبی بود و خوب با همه صحبت میکرد همچنین چهره ی واقعا بی نقص و مردونه ای داشت که هرکسی رو به سمت خودش جذب میکرد
کمی بعد پسر به سمت میزش رفت و با صدای آروم و نرمی گفت:
×خانم..بفرمایید
ممنونم ....میشه سوالی بپرسم؟
×بله حتما..اتفاقی افتاده؟
چیز خاصی نیست فقط..خواستم اسمت رو بدونم چون..خب یجورایی همیشه تو میای و برام سفارشاتمو میاری..فقط..همین
×اوه بله..اسم من نامجونه
منم اتم..خوشبختم..
×همچنین من
میشه دیگه رسمی صحبت نکنیم؟
×باشه،ات:)
پارت ۲
اون پسر رفت همچنان ات در حال نگاه کردن او بود..جالب بود که همیشه خودش میومد و سفارش ات رو میگرفت در حالی که میدونست همیشه چی میخوره..معمولا دختر ساکتی بود و موقع اومدن به کافه یه گوشه مینشست و کتاب میخوند و خودشو سرگرم میکرد یا چند تا از پرونده ها رو امضا میکرد تا به شرکت ببره...و اون پسر همه ی این چیز هارو میدونست اما باز هم به سراغش میرفت و کمی با او حرف میزد..و جالب بود که خودش هم دلیل این کار رو نمی دونست..البته پسر با ادب و مودبی بود و خوب با همه صحبت میکرد همچنین چهره ی واقعا بی نقص و مردونه ای داشت که هرکسی رو به سمت خودش جذب میکرد
کمی بعد پسر به سمت میزش رفت و با صدای آروم و نرمی گفت:
×خانم..بفرمایید
ممنونم ....میشه سوالی بپرسم؟
×بله حتما..اتفاقی افتاده؟
چیز خاصی نیست فقط..خواستم اسمت رو بدونم چون..خب یجورایی همیشه تو میای و برام سفارشاتمو میاری..فقط..همین
×اوه بله..اسم من نامجونه
منم اتم..خوشبختم..
×همچنین من
میشه دیگه رسمی صحبت نکنیم؟
×باشه،ات:)
- ۳.۴k
- ۲۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط