the building infogyg پارت68
#the_building_infogyg #پارت68
سوک
بلند شدم از خواب خوب بهتر این
زندگی رو خوب ببینم هرچی نباشه
قراره دیگه اینجا زندگی کنم لباسمو
پوشیدم رفتم پایین دیدم میزوداره
میچینه
من:سلام
جیهوپ:سلام صبح بخیر بجنب که دیر
شدش دانشکده
من:باشه هنوز نیم ساعت به زنگ
ورودی مونده که!
جیهوپ:بیا بخور صبحانتو قراره پیاده
بریم امروز تا توهم دور اطرافتو خوب
ببینی
لبخند گله گشادی زدم نشستم.پشت
میز شروع کردیم.به خوردن بعد از ده
دیقه
جیهوپ:هرچی خوردی بسه بجنب
دستمو گرفت من هنوز لقمه تو دهنمه
راه میرفتیم کنار هم دیگه واقعا حالا
دارم به دید خوب نگاه میکنم اینجا
قشنگه رسیدیم که آچا بدوبدو اومد اونم دیگه تصمیم گرفته شادباشه مثل
اینکه واین یعنی خداحافظ مدرسه آرام
آچا:چطوری جی جی من سوک.قرض
میگیرم ازت بیا سوکی
رفتیم باهم جایی چمن ها.
من:چیشده
آچا:میگم این دختره میا یکی به اسم
کریس دوسش داره میتونی از زیر
زبونش بکشی ببینی نظرش چیه؟)
من:خودتی واقعا؟!
آچا:منو نشناختی قراره اگه.فهمیدیم
مارو ببره شهربازی من الکی کار نمیکنم
خندیدم و سرمو به معنی باشه تکون
دادم
من:فقط.منو تو؟!
آچا:نه در زیر سایه من وتو اون سه
تایی دیگه هم میان راستی میدونستی
چان پسرعمویی.منه؟
چنان دهنم این غار باز شدش که.نگو
من:هننننن؟
آچا:آره دفترچه خاطرات مادرمو
خوندم البته تا نصفه اون بخش گم
شده فهمیدم من اصلا انسان نیسم.
من:هنننن؟
آچا عادی شونه ای بالا انداخت
آچا:دورگه فرشته و خوناشام
من:هنننننن!
آچا:آی هن کوفت هن درد هن دردبی
درمون این ماشین موتور هن هن میکنه خندیدم که دست یکی دور شونم
انداخته شدش
رکسانا:به چی میخندین هن؟!
آچا دیگه داشت آمپر میسوزوند
***///***///***///***
جیهوپ
من:سلام هوف اینا خسته نمیشن
چان:چیشده داری غرغر میکنی باز؟
من:پوف امروز پیاده آوردمش پدرم
دراومد این دختره خسته.نشد
چان:آره.راستی میدونی شخص.خاص
کیه؟!
من:نه.کیه؟!
چان:آچاست بعدم دخترعمویی من
میشه
چنان سرمو بگردوندم سمتش که صدا
دادش قرچچچچ گردنمو گرفتم
من:آخ. چطور ممکنه اونکه نه دندون
داره نه چیزی
چان:چون دورگه اس خودش باید
انتخاب کنه یادت که نرفته
لبخندی زدم درسته منم دورگه بودم
خودم انتخاب کردم که چی میخوام
باشم
تهیونگ:پوف چه روزی بود دیروز
چطورین.
ما:خوبیم
یونگ:سلام صبح بخیر همگی
دست دادیم
من:راستی مسابقات چطوریه
بک هم اومد لم داد رویی نیمکت حیاط
بک:معلومه اسم ما هر ساله هست باید
آماده باش باشیم
من:آره بازم.باید برنده بشیم
سوک
بلند شدم از خواب خوب بهتر این
زندگی رو خوب ببینم هرچی نباشه
قراره دیگه اینجا زندگی کنم لباسمو
پوشیدم رفتم پایین دیدم میزوداره
میچینه
من:سلام
جیهوپ:سلام صبح بخیر بجنب که دیر
شدش دانشکده
من:باشه هنوز نیم ساعت به زنگ
ورودی مونده که!
جیهوپ:بیا بخور صبحانتو قراره پیاده
بریم امروز تا توهم دور اطرافتو خوب
ببینی
لبخند گله گشادی زدم نشستم.پشت
میز شروع کردیم.به خوردن بعد از ده
دیقه
جیهوپ:هرچی خوردی بسه بجنب
دستمو گرفت من هنوز لقمه تو دهنمه
راه میرفتیم کنار هم دیگه واقعا حالا
دارم به دید خوب نگاه میکنم اینجا
قشنگه رسیدیم که آچا بدوبدو اومد اونم دیگه تصمیم گرفته شادباشه مثل
اینکه واین یعنی خداحافظ مدرسه آرام
آچا:چطوری جی جی من سوک.قرض
میگیرم ازت بیا سوکی
رفتیم باهم جایی چمن ها.
من:چیشده
آچا:میگم این دختره میا یکی به اسم
کریس دوسش داره میتونی از زیر
زبونش بکشی ببینی نظرش چیه؟)
من:خودتی واقعا؟!
آچا:منو نشناختی قراره اگه.فهمیدیم
مارو ببره شهربازی من الکی کار نمیکنم
خندیدم و سرمو به معنی باشه تکون
دادم
من:فقط.منو تو؟!
آچا:نه در زیر سایه من وتو اون سه
تایی دیگه هم میان راستی میدونستی
چان پسرعمویی.منه؟
چنان دهنم این غار باز شدش که.نگو
من:هننننن؟
آچا:آره دفترچه خاطرات مادرمو
خوندم البته تا نصفه اون بخش گم
شده فهمیدم من اصلا انسان نیسم.
من:هنننن؟
آچا عادی شونه ای بالا انداخت
آچا:دورگه فرشته و خوناشام
من:هنننننن!
آچا:آی هن کوفت هن درد هن دردبی
درمون این ماشین موتور هن هن میکنه خندیدم که دست یکی دور شونم
انداخته شدش
رکسانا:به چی میخندین هن؟!
آچا دیگه داشت آمپر میسوزوند
***///***///***///***
جیهوپ
من:سلام هوف اینا خسته نمیشن
چان:چیشده داری غرغر میکنی باز؟
من:پوف امروز پیاده آوردمش پدرم
دراومد این دختره خسته.نشد
چان:آره.راستی میدونی شخص.خاص
کیه؟!
من:نه.کیه؟!
چان:آچاست بعدم دخترعمویی من
میشه
چنان سرمو بگردوندم سمتش که صدا
دادش قرچچچچ گردنمو گرفتم
من:آخ. چطور ممکنه اونکه نه دندون
داره نه چیزی
چان:چون دورگه اس خودش باید
انتخاب کنه یادت که نرفته
لبخندی زدم درسته منم دورگه بودم
خودم انتخاب کردم که چی میخوام
باشم
تهیونگ:پوف چه روزی بود دیروز
چطورین.
ما:خوبیم
یونگ:سلام صبح بخیر همگی
دست دادیم
من:راستی مسابقات چطوریه
بک هم اومد لم داد رویی نیمکت حیاط
بک:معلومه اسم ما هر ساله هست باید
آماده باش باشیم
من:آره بازم.باید برنده بشیم
۶.۶k
۰۵ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.