تا نظر نزارید قسمته آخرو نمیزارم- -
تا نظر نزارید قسمته آخرو نمیزارم-_-
Ep4
به خودم توی آینه نگاه کردم
اوه درسته این من بودم...
کیم تهیون...دختر آقای کیم بزرگ
تا دقایقی دیگه قراره با پسری ملاقات کنم که قراره با حضورش زندگیمو نابود کنه...
پسری که تا به حال ندیدمش ولی همه میگن خیلی خشگله
هه...هر چی باشه به پای چانیول من نمیرسه-_-
چانیول من؟!!!
نه تهیون چانیول دیگه ماله تو نیس
تو قراره ماله کسه دیگه ای باشی
بازم بغضم گرفت
به ساعت نگاه کردم...۵دقیقه میشه که اون پسره و خانوادش اومدن...مامان بهم گفت که تو اتاقم بمونم تا اون پسره بیاد اینجا و ما مثلا حرف بزنیم
هه...اون پسره...من حتی اسمشو هم نمیدونم
چشمم به پنجره ی باز اتاقم افتاد
***فرار***
این فکری بود که مثه جرقه به ذهنم زد
تو همین فکرا بودم که در زدن
اه گندش بزنم
روی تخت نشستمو چشمامو بستم و رومو کردم سمت دیوارتا چشمام به قیافش نیفته >_<
_بفرمایید....
صدای پاهاش و صدای بسته شدن در نشون میداد که اومده تو
ظاهرا همونجا وایساده بومیشه
$ســـ...
_صب کن...قبل از هرچیزی باید بهت بگم این یه ازدواج اجباریه و من کسه دیگه ای رو دوست دارم و مطمئنا تا آخر عمر هم نمیتونم علاقه ای بهت پیداکنم چون قلب من تمام و کمال در اختیار اون مرده...پوووفف
یه نفس عمیق کشیدم
_خب تموم شد میتونی شروع کنی
$کی؟
چشمامو آروم باز کردم
صدای کفشاش میومد که داره نزدیک میشه
$قلبت تمام و کمال در اختیار کیه؟؟
تمام تنم یخ کرد...این صدا و عطر...امکان نداره...*_*
#my_prince
#F_K
Ep4
به خودم توی آینه نگاه کردم
اوه درسته این من بودم...
کیم تهیون...دختر آقای کیم بزرگ
تا دقایقی دیگه قراره با پسری ملاقات کنم که قراره با حضورش زندگیمو نابود کنه...
پسری که تا به حال ندیدمش ولی همه میگن خیلی خشگله
هه...هر چی باشه به پای چانیول من نمیرسه-_-
چانیول من؟!!!
نه تهیون چانیول دیگه ماله تو نیس
تو قراره ماله کسه دیگه ای باشی
بازم بغضم گرفت
به ساعت نگاه کردم...۵دقیقه میشه که اون پسره و خانوادش اومدن...مامان بهم گفت که تو اتاقم بمونم تا اون پسره بیاد اینجا و ما مثلا حرف بزنیم
هه...اون پسره...من حتی اسمشو هم نمیدونم
چشمم به پنجره ی باز اتاقم افتاد
***فرار***
این فکری بود که مثه جرقه به ذهنم زد
تو همین فکرا بودم که در زدن
اه گندش بزنم
روی تخت نشستمو چشمامو بستم و رومو کردم سمت دیوارتا چشمام به قیافش نیفته >_<
_بفرمایید....
صدای پاهاش و صدای بسته شدن در نشون میداد که اومده تو
ظاهرا همونجا وایساده بومیشه
$ســـ...
_صب کن...قبل از هرچیزی باید بهت بگم این یه ازدواج اجباریه و من کسه دیگه ای رو دوست دارم و مطمئنا تا آخر عمر هم نمیتونم علاقه ای بهت پیداکنم چون قلب من تمام و کمال در اختیار اون مرده...پوووفف
یه نفس عمیق کشیدم
_خب تموم شد میتونی شروع کنی
$کی؟
چشمامو آروم باز کردم
صدای کفشاش میومد که داره نزدیک میشه
$قلبت تمام و کمال در اختیار کیه؟؟
تمام تنم یخ کرد...این صدا و عطر...امکان نداره...*_*
#my_prince
#F_K
۴.۳k
۱۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.