آیدل من پارت ۱۰
ا.ت: اوکی حالا هم میشینم یکم قهوه لطفا
ی پوزخند زدو دست تو جیب رفت تو آشپزخونه
شوگا: من گارسونم؟ اصلا بت گفتم بشین؟
ا.ت: منم از خدام نی میخام اندازتو ی جوری بگیرم "زیر لب"
شوگا: چیزی گفتی؟
ا.ت: هیچی گفتم شیرین باشه نه تلخ
مات و مبهوت نگام کرد شرط میبندم با خودش داره میگه چه دختر پروایه
ی نگاه به ساعت خونش کرد
شوگا: ببین قرار شد شام مهمونت کنم ولی دقیق ی ربع قبل از اینکه بیای دوستام زنگ زدن که میخان امشبو بیان اینجا واسه همین نمیتونی اینجا شام بخوری الانم ی ساعته که اینجایی ساعت ده شبه برو خونت
نمیتونستم برم من که هنوز اندازه نگرفته بودم پرو پرو صحبت کردم
ا.ت: مهمونتو میکنی بیرون؟ ودف مین شوگا؟؟ من میمونم همینجا تا یکم خستگیم در بره اونقد ساکت بودی و بام حرف نزدی که خسته شدم
اومد جلو و دستمو گرفت
شوگا: پاشو برو میبیننمون فکرای بدی میکنن
ا.ت: ودف چه فکری؟ ما که رلی چیزی نیستیم
نگاهشو داد به بالا و موهای روی پیشونیش رو فوت کرد
شوگا: ببین تا بات خوبم و دارم مث آدم بات صحبت میکنم برو بیرون "عصبی"
یک.. دو.. سه!!
حالا وقتشه ا.ت سفت بغلش کن توکه متر نداری باید با دستات اندازهی کمرشو بگیری
پریدم بغلش و با دستام دور کمرشو حلقه کردم بعد از اونم بازو و مچاشو توی دستم گرفتم تا بتونم ی سایزی تعیین کنم دوباره بغلش کردم تا از سایز دور کمرش مطمئن شم.
که یهو در خونه باز شدو جیمین با بقیه پسرا اومدن داخل..
#آیدل_من
#𝒑𝒂𝒓𝒕_10
ی پوزخند زدو دست تو جیب رفت تو آشپزخونه
شوگا: من گارسونم؟ اصلا بت گفتم بشین؟
ا.ت: منم از خدام نی میخام اندازتو ی جوری بگیرم "زیر لب"
شوگا: چیزی گفتی؟
ا.ت: هیچی گفتم شیرین باشه نه تلخ
مات و مبهوت نگام کرد شرط میبندم با خودش داره میگه چه دختر پروایه
ی نگاه به ساعت خونش کرد
شوگا: ببین قرار شد شام مهمونت کنم ولی دقیق ی ربع قبل از اینکه بیای دوستام زنگ زدن که میخان امشبو بیان اینجا واسه همین نمیتونی اینجا شام بخوری الانم ی ساعته که اینجایی ساعت ده شبه برو خونت
نمیتونستم برم من که هنوز اندازه نگرفته بودم پرو پرو صحبت کردم
ا.ت: مهمونتو میکنی بیرون؟ ودف مین شوگا؟؟ من میمونم همینجا تا یکم خستگیم در بره اونقد ساکت بودی و بام حرف نزدی که خسته شدم
اومد جلو و دستمو گرفت
شوگا: پاشو برو میبیننمون فکرای بدی میکنن
ا.ت: ودف چه فکری؟ ما که رلی چیزی نیستیم
نگاهشو داد به بالا و موهای روی پیشونیش رو فوت کرد
شوگا: ببین تا بات خوبم و دارم مث آدم بات صحبت میکنم برو بیرون "عصبی"
یک.. دو.. سه!!
حالا وقتشه ا.ت سفت بغلش کن توکه متر نداری باید با دستات اندازهی کمرشو بگیری
پریدم بغلش و با دستام دور کمرشو حلقه کردم بعد از اونم بازو و مچاشو توی دستم گرفتم تا بتونم ی سایزی تعیین کنم دوباره بغلش کردم تا از سایز دور کمرش مطمئن شم.
که یهو در خونه باز شدو جیمین با بقیه پسرا اومدن داخل..
#آیدل_من
#𝒑𝒂𝒓𝒕_10
۲.۶k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱