Best worng
Chapter1
Part 21
•ویو بورام•
این حس عجیب بود...تظاهر به عشق،یا عشق واقعی؟
اولش که اومدم اینجا ازش خودش و این مکان تنفر داشتم ولی الان احساس امنیت..یجورایی حس خیلی خوبی بهش داشتم جوری که نمیخوام هیچوقت تموم شه داشتم کم کم تو خواب میرفتم که دستشو درو کمرم حلقه کرد
بورام:مگه نگفتی تو این 2هفته نزدیک هم نشیم
کوک:تا کلاس چندم خوندی..ما همین الان5دیقه همو بوسیدیم
راستشو بخوای خجالت کشیدم و برگشتم بخوابم که سرشو فرو برد رو گردنم و بو کشید
کوک:هم خجالتی و کیوتی..هم هات و سک*سی
پسر بزار از این خجالت زده تر نشم خب بی اراده برگشتم سمتش اصلا نمیدونستم دارم چیکار میکنم
بورام:خودتو چی میگی
من چمه..جوری نزدیکش بودم که نفساش بهم میخورد اصلا چجوری روم شد اینو بگم؟
کوک:بنظرم امشب دلت شیطنت میخواد نه؟
بیا راحت شدی گوه علی؟حالا بخواب ناله کن دستپاچه شدم
بورام:ه.. ا ن.. نه
همونجوری که حرفمو میزدم داشتم سعی میکردم که از بغلش بیام بیرون ولی مگه تکون میخورد..
کوک:چرا..تعارف نکن دیگه
بورام:نه امشب نه لطفا
اخماش رفت توهم با تعجب پرسید
کوک:چرا اونوقت؟
وای حالا چی بگم....یدفع انگار یکی به رهنما رسید جوری که تو کارتنا چراغ بالا سر ادما روشن میشه
بورام:پریو... دم
خنده ای کرد و گفت
کوک:شت...اخه الان؟کی تموم میشه؟
بورام:تقریبا تا 3...چیز تا 7روز دیگه تموم میشه
بازم بورام؟؟
کوک:خب پس تا 3 روز صبر میکنم..ولی
باز چی
کوک:یه کیسمون نشه..!
بورام:عاامم...حا..
بدون اینکه بزاره حرفمو بزنم شروع کرد به بوسی*دن همینجوری ثابتاین ی مجسمه تو شوک بودم با گازی که از پایین لبم زد فهمیدم که باید همکاری کنم همینجوری ادامه پیدا کرد که اروم از لبام دست کشیدو زل زد تو چشام
خندم میومد مثل اینکه تو کلاس نشستی و خنده میاد ولی میاد ولی نمیتونی بخندی..ولی کی به کیه خندیدیم
بورام:یاا..چرا اونجوری نگام میکنی(خنده)
کوک:ادم کسی که دوستش داره رو چجوری نگاه میکنه؟
خندم قطع شد و تعجب کردم..منظورش من بودم؟ کسی که دوستش داره من بودم؟
کوک:بگو دیگه میخوام از زبون خودت بشنوم..!
بورام:ها..چیز خوابم میاد باید بخوابم(خمیازه ضایع)
پوزخندی زد و گفت
کوک:پلن منو به بهونه پریود خراب کردی حالاهم خواب شد بهونه جدید..باشه
بهونه؟ از کجا فهمید
بورام:من واقعا پریودم
کوک:پس کی برات پد گرفته بگو ماعم بدونیم
بازم خوردم به بن بست!
بورام:خیلی خب ببخشید..ولی جدی خوابم میاد
کوک:خیلی زشته که از الان داری بهم دروغ میگی لیتل
نزدیک گوشم شد
کوک:بعدا جبرانش میکنی؟
بدنم لرزید
بورام:ا.. ره
کوک:رو همین تخت؟
مگه جوابی جز اره داشتم؟
بورام:اره
لبخند پیروزمندانه ای زد و گرفت خوابید منم بغل کرد حس اینو داشتم که انگار دارم شیرکاکائو رو با کیک خیس میخورم...کم کم چشام گرم شد و خوابیدم
خب خب خب ببینید کی کاراشو تموم کرد و از گشادی زد براتون پارت جدید گذاشت😂💤
Part 21
•ویو بورام•
این حس عجیب بود...تظاهر به عشق،یا عشق واقعی؟
اولش که اومدم اینجا ازش خودش و این مکان تنفر داشتم ولی الان احساس امنیت..یجورایی حس خیلی خوبی بهش داشتم جوری که نمیخوام هیچوقت تموم شه داشتم کم کم تو خواب میرفتم که دستشو درو کمرم حلقه کرد
بورام:مگه نگفتی تو این 2هفته نزدیک هم نشیم
کوک:تا کلاس چندم خوندی..ما همین الان5دیقه همو بوسیدیم
راستشو بخوای خجالت کشیدم و برگشتم بخوابم که سرشو فرو برد رو گردنم و بو کشید
کوک:هم خجالتی و کیوتی..هم هات و سک*سی
پسر بزار از این خجالت زده تر نشم خب بی اراده برگشتم سمتش اصلا نمیدونستم دارم چیکار میکنم
بورام:خودتو چی میگی
من چمه..جوری نزدیکش بودم که نفساش بهم میخورد اصلا چجوری روم شد اینو بگم؟
کوک:بنظرم امشب دلت شیطنت میخواد نه؟
بیا راحت شدی گوه علی؟حالا بخواب ناله کن دستپاچه شدم
بورام:ه.. ا ن.. نه
همونجوری که حرفمو میزدم داشتم سعی میکردم که از بغلش بیام بیرون ولی مگه تکون میخورد..
کوک:چرا..تعارف نکن دیگه
بورام:نه امشب نه لطفا
اخماش رفت توهم با تعجب پرسید
کوک:چرا اونوقت؟
وای حالا چی بگم....یدفع انگار یکی به رهنما رسید جوری که تو کارتنا چراغ بالا سر ادما روشن میشه
بورام:پریو... دم
خنده ای کرد و گفت
کوک:شت...اخه الان؟کی تموم میشه؟
بورام:تقریبا تا 3...چیز تا 7روز دیگه تموم میشه
بازم بورام؟؟
کوک:خب پس تا 3 روز صبر میکنم..ولی
باز چی
کوک:یه کیسمون نشه..!
بورام:عاامم...حا..
بدون اینکه بزاره حرفمو بزنم شروع کرد به بوسی*دن همینجوری ثابتاین ی مجسمه تو شوک بودم با گازی که از پایین لبم زد فهمیدم که باید همکاری کنم همینجوری ادامه پیدا کرد که اروم از لبام دست کشیدو زل زد تو چشام
خندم میومد مثل اینکه تو کلاس نشستی و خنده میاد ولی میاد ولی نمیتونی بخندی..ولی کی به کیه خندیدیم
بورام:یاا..چرا اونجوری نگام میکنی(خنده)
کوک:ادم کسی که دوستش داره رو چجوری نگاه میکنه؟
خندم قطع شد و تعجب کردم..منظورش من بودم؟ کسی که دوستش داره من بودم؟
کوک:بگو دیگه میخوام از زبون خودت بشنوم..!
بورام:ها..چیز خوابم میاد باید بخوابم(خمیازه ضایع)
پوزخندی زد و گفت
کوک:پلن منو به بهونه پریود خراب کردی حالاهم خواب شد بهونه جدید..باشه
بهونه؟ از کجا فهمید
بورام:من واقعا پریودم
کوک:پس کی برات پد گرفته بگو ماعم بدونیم
بازم خوردم به بن بست!
بورام:خیلی خب ببخشید..ولی جدی خوابم میاد
کوک:خیلی زشته که از الان داری بهم دروغ میگی لیتل
نزدیک گوشم شد
کوک:بعدا جبرانش میکنی؟
بدنم لرزید
بورام:ا.. ره
کوک:رو همین تخت؟
مگه جوابی جز اره داشتم؟
بورام:اره
لبخند پیروزمندانه ای زد و گرفت خوابید منم بغل کرد حس اینو داشتم که انگار دارم شیرکاکائو رو با کیک خیس میخورم...کم کم چشام گرم شد و خوابیدم
خب خب خب ببینید کی کاراشو تموم کرد و از گشادی زد براتون پارت جدید گذاشت😂💤
- ۱۱.۶k
- ۱۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط