Best worng
Chapter 1
Part 20
•ویو بورام•
بعد اون حرفش یکم حرصی نگاش کردم...اومدم بخوابم که بوی سیگارش نذاشت...نه اینکه بگم بد بودا نه بوی سیگارش متفاوت بود جوری که من از هرچی سیگاره بدم میومد ولی الان بوشو دوست داشتم برگشتم سمتش دیدم جز شلوار هیچی تنش نیست منی که ی هودی و پتو در خودم پیچیدم دارم یخ میزنم بعد این اقا ریلکس وایستاده پتو برداشتم و رفتم کشیدم رو شونه هاش وقتی فهمید اومدم سیگارشو خاموش کرد
بورام:عه.. چرا خاموش کردی
کوک:فکر کردم بدت میاد
بورام:نه نه نه چرا بدم بیاد بوش عالی بود
•ویو جونگکوک•
بوی سیگار منو دوست داشت؟این کیه دیگه ؟ جولیا که 2سال باهام بود از سلیقه و بوی سیگارم متنفر بود و همیشه میرفتم دور از اون میکشیدم ولی حالا بورام.. جالبه سیگارو روشن کردم که لبخندی تو صورتش ظاهر شد بعد چند پوک از دستم گرفت و خودش کشید..
کوک:هعی نکن
بورام:ای..ن محش..ره(سرفه)
کوک:میدونم ولی دیگه نکش
هرکاری کردم سیگارو نداد که نداد که داد ارومی زد گفت
بورام:عهه نکن دیگه تو خودت از اینا خیلی داری بزار یکی بکشم از فکر بدبختیام بیام بیرون
بدبختی؟
کوک:یکم از بدبختی هات بشنوم؟
بورام:به یه شرط توعم بگو چرا انقدر ترسناک و سردی.. باشه؟
ترسناکم؟؟واقعا
کوک:باشه
تمام داستان های زندگیشو تعریف کرد همین طور من
بورام:پس حق داشتی اون روز انقدر عصبی باشی
کوک:منظورت کیه؟
بورام:همون موقعی که کای اسممو گفت و اومد کنارم
خنگم هستااا
کوک:دلیلش...
یکیم نزدیکش شدم و
کوک:تو بودی
چشم بین دوتا چشماش میگشت
تا اومد حرف بزنه لب*امو گذاشتم رو لباش جالب اینجاست بود همکاری میکرد مثل سری قبل نبود
اروم م*ک میزدم که با مشت کوبین به شونه هام
بورام:هعی..داش..تم می..میر..دم(نفس نفس)
کوک:خیلی زود نیست؟
خندید و رفتیم بخوابیم چشاشو بسته بود از کمرش گرفتمو بغلش کردم
بورام:مگه نگفتی تو این 2هفته به هم نزدیک نشیم؟
کوک:تا کلاس چندم خوندی..ما الان هنو بیشتر از 5دیقه بوسیدیم...!
خیلی خیلی معذرت میخوام که کم شد کلیییی کار ریخته سرم!!
Part 20
•ویو بورام•
بعد اون حرفش یکم حرصی نگاش کردم...اومدم بخوابم که بوی سیگارش نذاشت...نه اینکه بگم بد بودا نه بوی سیگارش متفاوت بود جوری که من از هرچی سیگاره بدم میومد ولی الان بوشو دوست داشتم برگشتم سمتش دیدم جز شلوار هیچی تنش نیست منی که ی هودی و پتو در خودم پیچیدم دارم یخ میزنم بعد این اقا ریلکس وایستاده پتو برداشتم و رفتم کشیدم رو شونه هاش وقتی فهمید اومدم سیگارشو خاموش کرد
بورام:عه.. چرا خاموش کردی
کوک:فکر کردم بدت میاد
بورام:نه نه نه چرا بدم بیاد بوش عالی بود
•ویو جونگکوک•
بوی سیگار منو دوست داشت؟این کیه دیگه ؟ جولیا که 2سال باهام بود از سلیقه و بوی سیگارم متنفر بود و همیشه میرفتم دور از اون میکشیدم ولی حالا بورام.. جالبه سیگارو روشن کردم که لبخندی تو صورتش ظاهر شد بعد چند پوک از دستم گرفت و خودش کشید..
کوک:هعی نکن
بورام:ای..ن محش..ره(سرفه)
کوک:میدونم ولی دیگه نکش
هرکاری کردم سیگارو نداد که نداد که داد ارومی زد گفت
بورام:عهه نکن دیگه تو خودت از اینا خیلی داری بزار یکی بکشم از فکر بدبختیام بیام بیرون
بدبختی؟
کوک:یکم از بدبختی هات بشنوم؟
بورام:به یه شرط توعم بگو چرا انقدر ترسناک و سردی.. باشه؟
ترسناکم؟؟واقعا
کوک:باشه
تمام داستان های زندگیشو تعریف کرد همین طور من
بورام:پس حق داشتی اون روز انقدر عصبی باشی
کوک:منظورت کیه؟
بورام:همون موقعی که کای اسممو گفت و اومد کنارم
خنگم هستااا
کوک:دلیلش...
یکیم نزدیکش شدم و
کوک:تو بودی
چشم بین دوتا چشماش میگشت
تا اومد حرف بزنه لب*امو گذاشتم رو لباش جالب اینجاست بود همکاری میکرد مثل سری قبل نبود
اروم م*ک میزدم که با مشت کوبین به شونه هام
بورام:هعی..داش..تم می..میر..دم(نفس نفس)
کوک:خیلی زود نیست؟
خندید و رفتیم بخوابیم چشاشو بسته بود از کمرش گرفتمو بغلش کردم
بورام:مگه نگفتی تو این 2هفته به هم نزدیک نشیم؟
کوک:تا کلاس چندم خوندی..ما الان هنو بیشتر از 5دیقه بوسیدیم...!
خیلی خیلی معذرت میخوام که کم شد کلیییی کار ریخته سرم!!
- ۱۰.۳k
- ۱۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط