سرگذشت واقعی خودمه
سرگذشت واقعی خودمه
قسمت نهم عشق ویسگونی❤ ️
صدای زنی مسن با لهجه شمالی پیچید توی گوشم
_سلام دخترجان خوبی عیدت مبارک
_سلام مرسی
_چی شده دوس نداری با من حرف بزنی
_نه فقط تعجب کردم همین اخه مهران خیلی غیر قابل پیش بینیه رفتاراش
_اره خیلی ما که دیگ عادت کردیم ولی دختر جان حواست باشه به مهران
یهو گوشی از دستش انگاری گرفته شد و صدای مهران بود
_دیدی میناز جون من اینم دیگ یهو سوپرایزت میکنم
_اخه نه به حرفای ظهرت نه به الان
_ی جورایی امتحان بود دگ عروس مامان من ک شدن ک الکی نیست توام ب مامانت بگو لطفا
هنوز یک ماه نشده چجوری این حرفا رو میزد خیلی شوکه بودم اخه من چجوری به مامانم بگم اونم مامان ک هیچوقت درکم نکرده بود
_میناز باز که ساکتی
_من فعلا به مامانم نمیگم
دوباره مهران قاطی کرد و شروع کردن به فحش دادن من بخاطر تو به مامانم گفتم چون ازت خوشم اومده ندیده دوستت دارم حالا تو نمیخای بگی واقعا که خب بگو دوستم نداری بگو حرفات الکی بوده دگ بگو لعنتی
از اون طرفم صدای مامانش میومد ک میگفت اروم باش مهران حق داره که نگه
و گوشی قط شد #سرگذشت #رمان #داستان
قسمت نهم عشق ویسگونی❤ ️
صدای زنی مسن با لهجه شمالی پیچید توی گوشم
_سلام دخترجان خوبی عیدت مبارک
_سلام مرسی
_چی شده دوس نداری با من حرف بزنی
_نه فقط تعجب کردم همین اخه مهران خیلی غیر قابل پیش بینیه رفتاراش
_اره خیلی ما که دیگ عادت کردیم ولی دختر جان حواست باشه به مهران
یهو گوشی از دستش انگاری گرفته شد و صدای مهران بود
_دیدی میناز جون من اینم دیگ یهو سوپرایزت میکنم
_اخه نه به حرفای ظهرت نه به الان
_ی جورایی امتحان بود دگ عروس مامان من ک شدن ک الکی نیست توام ب مامانت بگو لطفا
هنوز یک ماه نشده چجوری این حرفا رو میزد خیلی شوکه بودم اخه من چجوری به مامانم بگم اونم مامان ک هیچوقت درکم نکرده بود
_میناز باز که ساکتی
_من فعلا به مامانم نمیگم
دوباره مهران قاطی کرد و شروع کردن به فحش دادن من بخاطر تو به مامانم گفتم چون ازت خوشم اومده ندیده دوستت دارم حالا تو نمیخای بگی واقعا که خب بگو دوستم نداری بگو حرفات الکی بوده دگ بگو لعنتی
از اون طرفم صدای مامانش میومد ک میگفت اروم باش مهران حق داره که نگه
و گوشی قط شد #سرگذشت #رمان #داستان
۶۰.۰k
۰۸ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.