پارت ۳۶
رفتیم بالا و استراحت کردیم
.....
زیییییییینگ زینگ زیییییییینگ
:ای تف تو روحت هلی پاشو درو واکن
هلی:خبرت خو میمیری خودت و کنی پاشو جون ننت که حال ندارم
جدواباد هلیا رو که به فحش کشیدم پاشدم در رو باز کنم اون کسی هم که پشت در بود زنگ رو ول نمیکرد همینجور که چشمام بسته بود انگشت کوچیکه پام خورد به استند و نابود شدم
با درد خطاب به آدمی که پشت در بود گفتم
:الهی خبرت بیاد مرض الان میام زنگ رو از کار انداختی
بی توجه به اینکه چه لباسی تنمه یا چه وضعیتی دارم درو باز کردم و گفتم :بله چیشده که دستت از روی زنگ برمیداری
هنوز چشمام بسته بود یادم اومد که دم درم و چشمام رو باز کردم دیدم برسام داره از پایین تا بالا برسیم میکنه به صورتم که رسید گفت :سلام اومدم بگم نیم ساعت دیگه بیاید لابی میخوایم برنامه ریزی کنیم و بعد غش کرد از خنده آروم گفتم :حناق از خواب نازم بیدارم کرده حالا هم میخنده بعد بلند گفتم باشه :بعد در رو بستم رفتم سمت تخت یه لحظه از جلوی آینه رد شدم دوباره برگشتم سمت اینه به خودم که نگاه کردم دلیل خنده برسام رو فهمیدم موهام که پف کرده بود شده بودم عین شیر یه نیم تنه تنم بود تا بالای ناف که از بالای نام تا لگن هم تور بود روی نیم تنهه خرس خرسی بود و رنگ صورتی داشت و شلوار ستش هم پوشیده بودم بایه صندل خرگوشی تازه این خوب ماجرا بود یه پاچه شلوارم بالا بود یه پاکش پایین یه
استینم بالا بود یه استینم پایین چشمامم پف کرده بود آبروم قشنگ رفت دویدم سمت هلیا و با لگد و فحش بیدارش کردم بلند شد و گفت: چته رم کردی
گفتم خاک تو سرت آبروم رفت گفت مگه چیشده قضیه رو براش تعریف کردم که پاره شد از خنده منم بی توجه به این دوست خلم پاشدم یه دوش آب سرد گرفتم
.
.
.
.
.
.
از حمام که اومدم بیرون یه شومیز بلند سفید تنم کردم با یه شلوار مشکی روشم یه مانتو حریر مشکی انداختم با یه شال مشکی هلی هم آماده بود یه مانتو آبی نفتی تنش بود با شلوار مشکی و شال آبی نفتی باهم به سمت لابی حرکت کردیم
.....
زیییییییینگ زینگ زیییییییینگ
:ای تف تو روحت هلی پاشو درو واکن
هلی:خبرت خو میمیری خودت و کنی پاشو جون ننت که حال ندارم
جدواباد هلیا رو که به فحش کشیدم پاشدم در رو باز کنم اون کسی هم که پشت در بود زنگ رو ول نمیکرد همینجور که چشمام بسته بود انگشت کوچیکه پام خورد به استند و نابود شدم
با درد خطاب به آدمی که پشت در بود گفتم
:الهی خبرت بیاد مرض الان میام زنگ رو از کار انداختی
بی توجه به اینکه چه لباسی تنمه یا چه وضعیتی دارم درو باز کردم و گفتم :بله چیشده که دستت از روی زنگ برمیداری
هنوز چشمام بسته بود یادم اومد که دم درم و چشمام رو باز کردم دیدم برسام داره از پایین تا بالا برسیم میکنه به صورتم که رسید گفت :سلام اومدم بگم نیم ساعت دیگه بیاید لابی میخوایم برنامه ریزی کنیم و بعد غش کرد از خنده آروم گفتم :حناق از خواب نازم بیدارم کرده حالا هم میخنده بعد بلند گفتم باشه :بعد در رو بستم رفتم سمت تخت یه لحظه از جلوی آینه رد شدم دوباره برگشتم سمت اینه به خودم که نگاه کردم دلیل خنده برسام رو فهمیدم موهام که پف کرده بود شده بودم عین شیر یه نیم تنه تنم بود تا بالای ناف که از بالای نام تا لگن هم تور بود روی نیم تنهه خرس خرسی بود و رنگ صورتی داشت و شلوار ستش هم پوشیده بودم بایه صندل خرگوشی تازه این خوب ماجرا بود یه پاچه شلوارم بالا بود یه پاکش پایین یه
استینم بالا بود یه استینم پایین چشمامم پف کرده بود آبروم قشنگ رفت دویدم سمت هلیا و با لگد و فحش بیدارش کردم بلند شد و گفت: چته رم کردی
گفتم خاک تو سرت آبروم رفت گفت مگه چیشده قضیه رو براش تعریف کردم که پاره شد از خنده منم بی توجه به این دوست خلم پاشدم یه دوش آب سرد گرفتم
.
.
.
.
.
.
از حمام که اومدم بیرون یه شومیز بلند سفید تنم کردم با یه شلوار مشکی روشم یه مانتو حریر مشکی انداختم با یه شال مشکی هلی هم آماده بود یه مانتو آبی نفتی تنش بود با شلوار مشکی و شال آبی نفتی باهم به سمت لابی حرکت کردیم
۴.۸k
۱۴ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.