پارت ۳۸
گفت :اوکی شدی برو
سریع حرکت مردم پایین که رسیدم کنار آسانسور ایستاده بود گفتم :سلام آقا هامین با لبخند سلام کرد و گفت : از امروز آقا همین نه همین مثل دوتا دوست صمیمی هووم گفتم :نه که خودت میگی دنیا گفت:خوب منم از امروز میگم دنیا خوبه گفتم :قبووله بریم دیگه من تا 9 بیشتر نمیتونم بیرون باشم گفت:واسه چی؟ گفتم:با هلی قرار گذاشتم اون تا 9 بیرون باشه منم تا 9 گفت خوب پس بریم با لبخند سرمو تکون دادم یه لحظه سرمو تکون دادم تا حرکت کنم که با چهره عصبی برسام روبه رو شدم شایدم من حس کردم چون خودشو بهمون رسوند و با لبخند پرسید :میرید بیرون هامین جواب داد!:اگه مشکلی نباشه برسام با خنده گفت :نه چه مشکلی بفرمایید و با لبخند از ما گذشت راستش نمیدونم چرا ولی حالم گرفته شد واسه اینکه غیرتی نشد واقعا توقع اینقدر عادی بودن رو نداشتم وجدان:چرا مگه تو دوسش داری؟
:نه ولی توقع اینم نداشتم
وجی: خوب اون واسه کسی که دوسش داره غیرت بخرج میده نه تو که دوست دختر سابقشی تازه مال اوووووووه چندسال پیش
:آره درست میگی
هامین گفت:بریم با لبخند گفتم'اره بریم.
ولش کن به درک امروز رو از خودم نگیرم
برسام:
چه دل و قلوه ای هم میدادن به هم واییی سرم داره میترکه خیلی دوست دارم تعقیبشون کنم ولی اگه ببینننم کل برنامه ریزیم خراب میشه ولی اگه باهم رل باشن چی قلبم داشت کنده میشد که صدای گوشیم اومد میخواستم بزنمش زمین که دیدم رادوین جواب دادم و گفتم الو گفت:میدونم داری سکته میکنی واسه همین بهت میگم رل نیسن دوست ساده هستن دنیا واسه هلی گفته الانم نمیتونم صبر کنم الان هلی میرسه خداحافظ
با دهن باز به گوشی نگاه کردم پس اینطوریه حالا که سدی نبود به ادامه نقشم میپردازم حولم رو برداشتم و به سمت حمام رفتم
سریع حرکت مردم پایین که رسیدم کنار آسانسور ایستاده بود گفتم :سلام آقا هامین با لبخند سلام کرد و گفت : از امروز آقا همین نه همین مثل دوتا دوست صمیمی هووم گفتم :نه که خودت میگی دنیا گفت:خوب منم از امروز میگم دنیا خوبه گفتم :قبووله بریم دیگه من تا 9 بیشتر نمیتونم بیرون باشم گفت:واسه چی؟ گفتم:با هلی قرار گذاشتم اون تا 9 بیرون باشه منم تا 9 گفت خوب پس بریم با لبخند سرمو تکون دادم یه لحظه سرمو تکون دادم تا حرکت کنم که با چهره عصبی برسام روبه رو شدم شایدم من حس کردم چون خودشو بهمون رسوند و با لبخند پرسید :میرید بیرون هامین جواب داد!:اگه مشکلی نباشه برسام با خنده گفت :نه چه مشکلی بفرمایید و با لبخند از ما گذشت راستش نمیدونم چرا ولی حالم گرفته شد واسه اینکه غیرتی نشد واقعا توقع اینقدر عادی بودن رو نداشتم وجدان:چرا مگه تو دوسش داری؟
:نه ولی توقع اینم نداشتم
وجی: خوب اون واسه کسی که دوسش داره غیرت بخرج میده نه تو که دوست دختر سابقشی تازه مال اوووووووه چندسال پیش
:آره درست میگی
هامین گفت:بریم با لبخند گفتم'اره بریم.
ولش کن به درک امروز رو از خودم نگیرم
برسام:
چه دل و قلوه ای هم میدادن به هم واییی سرم داره میترکه خیلی دوست دارم تعقیبشون کنم ولی اگه ببینننم کل برنامه ریزیم خراب میشه ولی اگه باهم رل باشن چی قلبم داشت کنده میشد که صدای گوشیم اومد میخواستم بزنمش زمین که دیدم رادوین جواب دادم و گفتم الو گفت:میدونم داری سکته میکنی واسه همین بهت میگم رل نیسن دوست ساده هستن دنیا واسه هلی گفته الانم نمیتونم صبر کنم الان هلی میرسه خداحافظ
با دهن باز به گوشی نگاه کردم پس اینطوریه حالا که سدی نبود به ادامه نقشم میپردازم حولم رو برداشتم و به سمت حمام رفتم
۵.۱k
۱۴ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.