انتقام شیرین

part ₅
چشماشو باز کرد و خودشو تو یه اتاق دید بوی نم و یه پنجره کوچیک که نور خورشید از اون می تابید دیوارهای با رنگ تیره و یه تخت کوچیک بلند شد و بدون هیچ امیدی سمت پنجره رفت و نگاهی به بیرون انداخت چیزی نبود خورشید داغ و همون ونو چندتا موتور نشست رو تخت چشماشو بست و رفت تو اوج افکار خودش فکر کرد فکر کرد راجب گذشته راجب بابا مینهو مامان هان ینی میتونست دوباره مینهو رو ببینه یا بابا چند هفته بود که خونه نیومده بود مهمم نبود بهتر مامان اگه بود الان این زندگی کوفتیو تحمل نمیکرد یکیو داشت همه ی درداشو میتونست بهش بگه و یه بغل و چند تا جمله ی امید بخش دریافت کنه
صدای باز شدن در اونو از اوج افکارش بیرون کشید چشماشو باز کرد ونگاهی سرتاپا به اون پسر انداخت یه پسر با موهای مشکی کت شلواری و کلا خوشتیپ وارد اتاق شد و بعدش یه پسر موطلایی درست همرنگ موهای فلیکس با یه هودی سفید و شلوار مشکی داخل شد فلیکس چشم برداشت و به روبه رو خیره شد...
ادامه دارد...
#استری_کیدز #استی #هیونجین #فلیکس #بنگ_چان #لینو #آی_ان #هان_جیسونگ #سونگمین #چانگبین #فن_فیک #هیونلیکس
دیدگاه ها (۰)

part ₆ صداش اومد"چه احساسی داری؟" فلیکس سرشو انداخت پایین و ...

انتقام شیرین

#استری_کیدز #استی #هیونجین #فلیکس #بنگ_چان #لینو #آی_ان #هان...

#استری_کیدز #استی #هیونجین #فلیکس #بنگ_چان #لینو #آی_ان #هان...

Police and lovePt15ویو مینهو سه تا پیام آخرش مال همین دیروزه...

#عشق_پول#part22جیسونگ : خب ... مهم نیست ... من خوابم میاد *م...

My sweet childhood love Part 3 اون فقط یه همبازیه چرا ات این...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط