پارت ۱۲۸ آخرین تکه قلبم
#پارت_۱۲۸ #آخرین_تکه_قلبم
نیاز:
خواستم عطسه کنم
دستمو گرفتم جلوی دهنم که نفسم در نیاد.
ای لعنت به عطسه ی بی موقع!
خدا رو قسم دادم به نون شب حلال خورا!
نمی دونم چه قدر نون شب حلال خورا برا خدا با ارزش بود که عطسه ام نیومد
_باشه نگهش دار دارم میام.
چی داشتم میشنیدم؟این باباحاجی من بود یا قاتل زنجیره ای؟
_فکر نمی کردم چموش باشه!شیخ های عرب چقدر بخرنش خوبه؟
دلم سوخت به حال خدا.. یه روزی فکر می کردم بهترین بنده اش باباحاجیه.. حیف اون مکه!
قهقه زد..
_اگه من باشم که میخرمش برا سگام!
سگ از تو و امثالت دوس دلشتنی تره..
باورم نمیشه یه عمر با افتخار گفتم نوه ی چه آدمی ام؟بابا حق داشت شاید..!
_خاطرت جمع ازین عرضه ها نداره احمد...باشه الان میام کاریش نداشته باشیدباید خودم باشمو و عذاب کشیدنشو کتک خوردنشو ببینم.
دلم می خواست پاشم و داد بزنم :
_تو چه پدربزرگی هستی عوضی؟؟
با بسته شدن در خروجی و رفتنش سمت ماشین رفتم سمت در و طوری که صدای در درنیاد بازش کردم.
فکر می کردم سوار پژور اش شه اما سوار نیسان آبی رنگش شد!
حتما اینکارش دلیل داره.. بوی خون و خون ریزی میاد!
رفتم سمت ماشین بابا و سوار شدم و خوابیدم تا رد شه.
به محض اینکه سوار نیستن شد پیاده شدم و گوشیم رو جاسازی کردم پشت نیسان و پارچه ای انداختم روش.
چیکار می کردم به کی خبر می دادم؟
یه محض اینکه گاز داد و دور شد دوییدم سمت خونه .
وارد اتاق شدم.
مامان جلوی آینه داشت موهاشو شونه می کرد.
حنا زده بود به موهاش.
_مامان؟
_از حنا بدش میومد.. قشنگ شده موهام نه؟
_آره قربونت برم گوشیت کجاس؟
_دست سروش.
رفتم اتاق و دیدم سروش گوشی رو گرفته دستش .
از دستش کشیدمش و گفتم :
_صبر کن کار دارم.
صداش درومد.
_نرو رو مخ من سروش..
بچه ی تخس و سرتق ! درست عین بچگی خودم.
به جی پی اس نگاه کردم.
خیلی دور نشده بود.
زدم بیرون و سوار ماشین شدم.
تا حالا انقدر تند نرفتم
یهو یه گربه دیدم جلوم.
ترمز کردم.
چشمامو بستم تا نبینم چیشد.
به رور چشممو باز کردمو دیدم که گربه ام با ترس بهم زل زده.
_وای خداروشکر.
بوق زدم تا بره کنار.
به محض اینکه رفت کنار منم بیشتر از قبل گاز دادم.
دارم واسه جون کی تلاش می کنم؟کسی که با قلب مامانم انتقام گرفت؟
اگه اون آدم خواهرم باشه عادیه که اینکارا رو کنم براش!
یه چیزی هست به اسم خون..این خون کلی احساس و عشق پشتشه!
یه جایی خوندم:
خانواده همیشه هم خون بودن نیست،خانواده یعنی آدمهایی در زندگیتان که خواهان شما در زندگیشان هستند؛آنهایی که شما را همانگونه که هستید می پذیرند. کسانی که حاضرند هر کاری بکنند تا لبخند شما را ببینند.و کسی که در هر شرایطی دوستتان دارد.
این مصداق منه واسه کسی که حتی یه روز کاملم کنارش نبودم اما دوسش دارم و این درده واسه منی که ..
نیاز:
خواستم عطسه کنم
دستمو گرفتم جلوی دهنم که نفسم در نیاد.
ای لعنت به عطسه ی بی موقع!
خدا رو قسم دادم به نون شب حلال خورا!
نمی دونم چه قدر نون شب حلال خورا برا خدا با ارزش بود که عطسه ام نیومد
_باشه نگهش دار دارم میام.
چی داشتم میشنیدم؟این باباحاجی من بود یا قاتل زنجیره ای؟
_فکر نمی کردم چموش باشه!شیخ های عرب چقدر بخرنش خوبه؟
دلم سوخت به حال خدا.. یه روزی فکر می کردم بهترین بنده اش باباحاجیه.. حیف اون مکه!
قهقه زد..
_اگه من باشم که میخرمش برا سگام!
سگ از تو و امثالت دوس دلشتنی تره..
باورم نمیشه یه عمر با افتخار گفتم نوه ی چه آدمی ام؟بابا حق داشت شاید..!
_خاطرت جمع ازین عرضه ها نداره احمد...باشه الان میام کاریش نداشته باشیدباید خودم باشمو و عذاب کشیدنشو کتک خوردنشو ببینم.
دلم می خواست پاشم و داد بزنم :
_تو چه پدربزرگی هستی عوضی؟؟
با بسته شدن در خروجی و رفتنش سمت ماشین رفتم سمت در و طوری که صدای در درنیاد بازش کردم.
فکر می کردم سوار پژور اش شه اما سوار نیسان آبی رنگش شد!
حتما اینکارش دلیل داره.. بوی خون و خون ریزی میاد!
رفتم سمت ماشین بابا و سوار شدم و خوابیدم تا رد شه.
به محض اینکه سوار نیستن شد پیاده شدم و گوشیم رو جاسازی کردم پشت نیسان و پارچه ای انداختم روش.
چیکار می کردم به کی خبر می دادم؟
یه محض اینکه گاز داد و دور شد دوییدم سمت خونه .
وارد اتاق شدم.
مامان جلوی آینه داشت موهاشو شونه می کرد.
حنا زده بود به موهاش.
_مامان؟
_از حنا بدش میومد.. قشنگ شده موهام نه؟
_آره قربونت برم گوشیت کجاس؟
_دست سروش.
رفتم اتاق و دیدم سروش گوشی رو گرفته دستش .
از دستش کشیدمش و گفتم :
_صبر کن کار دارم.
صداش درومد.
_نرو رو مخ من سروش..
بچه ی تخس و سرتق ! درست عین بچگی خودم.
به جی پی اس نگاه کردم.
خیلی دور نشده بود.
زدم بیرون و سوار ماشین شدم.
تا حالا انقدر تند نرفتم
یهو یه گربه دیدم جلوم.
ترمز کردم.
چشمامو بستم تا نبینم چیشد.
به رور چشممو باز کردمو دیدم که گربه ام با ترس بهم زل زده.
_وای خداروشکر.
بوق زدم تا بره کنار.
به محض اینکه رفت کنار منم بیشتر از قبل گاز دادم.
دارم واسه جون کی تلاش می کنم؟کسی که با قلب مامانم انتقام گرفت؟
اگه اون آدم خواهرم باشه عادیه که اینکارا رو کنم براش!
یه چیزی هست به اسم خون..این خون کلی احساس و عشق پشتشه!
یه جایی خوندم:
خانواده همیشه هم خون بودن نیست،خانواده یعنی آدمهایی در زندگیتان که خواهان شما در زندگیشان هستند؛آنهایی که شما را همانگونه که هستید می پذیرند. کسانی که حاضرند هر کاری بکنند تا لبخند شما را ببینند.و کسی که در هر شرایطی دوستتان دارد.
این مصداق منه واسه کسی که حتی یه روز کاملم کنارش نبودم اما دوسش دارم و این درده واسه منی که ..
۷۲.۱k
۰۱ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.