وقتی برای نجات برادرت باهاش وارد رابطه میشی و..
وقتی برای نجات برادرت باهاش وارد رابطه میشی و..
پارت⁸
وکیل:چطور گرفتیش؟
یئون:خیلی اسون..اینارو بیخیال...دنبال دوربینای مداربسته اون منطقه باش
وکیل:باشه ولی چرا..؟
یئون:حس شیشم
وکیل:چی؟..کاملتر توضیح بده
یئون:هروقت فیلم دوربینارو اوردی میگم..الان بریم بازداشتگاه تا اعتراف بگیریم
رسیدن..پشت شیشه ی نامرئی اتاق رو به رویی درحال تماشای اون فرد بودن
دادستان:تو کشتیش؟..تو قاتل جئون دوهی همسر کیم تهیونگی؟
؟:اره..من کشتمش
دادستان:کی بهت دستور داد؟
..طبق انتظارشون اعتراف کرد..ولی توی همون حین بود که..
قاتل از روی میزش افتاد..علائم سکته رو داشت..سریع وارد اتاق بازداشت شدن..ضربانش هر لحظه پایین تر میومد
یئون:لعنتی...زنگ بزنین به بیمارستان
وکیل:دیگه دیره..اون مرده
-دستاشو از روی جنازه برداشت..گوشه ای اروم نشست
وکیل:خوبی؟..پاشو بریم
یئون:کم مونده بود تا بیگناهی برادرم اشکار شه
وکیل:همین الانشم اعتراف کرد که قاتله..اگه دقایقی بیشتر زنده میموند شخصی که پشت این کار هستم میگفت..همین الانشم میشه برادرتو طبرعه کرد پس نگران نباش..دیروقته بیا بریم
یئون:تو برو..من بعدا میام
-بدن خستشو از روی زمین برداشت و به سمت خونش راهی کرد..درو باز کرد..روی مبل ولو شد..توانایی راه رفتن رو دیگه نداشت..چشماشو بست و به خواب رفت
یئون:یاااا بیا اینورررررر
؟:نیام چی؟
یئون:عکس دسته جمعی کلاسو خراب نکنن..عهه..صاف وایسا
سویا:بگیر دیگه...پیر شدیم
یئون:باشه..۱...۲...اونسو کراواتتو درست کن..نکش بیرونه
؟:دودیقه خواستی عکس بگیریا..وسواسات شروع شد
اونسو:باید به مدیر بگیم دیگه نزاره یئون ازمون عکس بگیره
یئون:هر هررر...خب...تا سه میشمرم و میام اونجا و دوربین سریع عکس میگیره...۱...۲...۳
-دویید و افتاد بغل..
؟:هزار بار میگم هول نکن..چون میدونم اخرش به افتادن خطم میشه..اگه بیوفتی بمیری چی؟
یئون:نمکدون..الان عکس میگیره ولم کن
سویا:همه باهم..۱..۲..۳..سیبب
یئون:شیطونه میگه فکشو بیار پایین
؟:هروقت قدت رسید بیار کوچولو
اونسو:فک کنین این دوتا باهم قرار بزارن..هروزشون با دعوا میگزره
یئون:متاسفانه تایپ من نیس
؟:همچنین
یئون:میرم کلاس
؟:منم میام
یئون:چرا کلاسمون انقد بهم ریخته..وای
؟:بیخیال کلاس..فعلا کار مهمی باهات دارم
یئون:چ..چیکار میکنی؟..برو عقب..یکی ببینه چی؟
؟:هرکی میخواد ببینه..منو تو از بچگی باهم بزرگ شدیم..فقط ۱ سال از دبیرستانمون مونده..قول میدی بعد اون ی سال باهم باشیم چاگیا؟..
-از خواب پرید..از شدت عرقی که کرده بود لباساش جذب بدنش بودن..اون خواب بود یا ی رویا؟..شایدم تصویر کوچیکی از گذشتش بوده..
پارت⁸
وکیل:چطور گرفتیش؟
یئون:خیلی اسون..اینارو بیخیال...دنبال دوربینای مداربسته اون منطقه باش
وکیل:باشه ولی چرا..؟
یئون:حس شیشم
وکیل:چی؟..کاملتر توضیح بده
یئون:هروقت فیلم دوربینارو اوردی میگم..الان بریم بازداشتگاه تا اعتراف بگیریم
رسیدن..پشت شیشه ی نامرئی اتاق رو به رویی درحال تماشای اون فرد بودن
دادستان:تو کشتیش؟..تو قاتل جئون دوهی همسر کیم تهیونگی؟
؟:اره..من کشتمش
دادستان:کی بهت دستور داد؟
..طبق انتظارشون اعتراف کرد..ولی توی همون حین بود که..
قاتل از روی میزش افتاد..علائم سکته رو داشت..سریع وارد اتاق بازداشت شدن..ضربانش هر لحظه پایین تر میومد
یئون:لعنتی...زنگ بزنین به بیمارستان
وکیل:دیگه دیره..اون مرده
-دستاشو از روی جنازه برداشت..گوشه ای اروم نشست
وکیل:خوبی؟..پاشو بریم
یئون:کم مونده بود تا بیگناهی برادرم اشکار شه
وکیل:همین الانشم اعتراف کرد که قاتله..اگه دقایقی بیشتر زنده میموند شخصی که پشت این کار هستم میگفت..همین الانشم میشه برادرتو طبرعه کرد پس نگران نباش..دیروقته بیا بریم
یئون:تو برو..من بعدا میام
-بدن خستشو از روی زمین برداشت و به سمت خونش راهی کرد..درو باز کرد..روی مبل ولو شد..توانایی راه رفتن رو دیگه نداشت..چشماشو بست و به خواب رفت
یئون:یاااا بیا اینورررررر
؟:نیام چی؟
یئون:عکس دسته جمعی کلاسو خراب نکنن..عهه..صاف وایسا
سویا:بگیر دیگه...پیر شدیم
یئون:باشه..۱...۲...اونسو کراواتتو درست کن..نکش بیرونه
؟:دودیقه خواستی عکس بگیریا..وسواسات شروع شد
اونسو:باید به مدیر بگیم دیگه نزاره یئون ازمون عکس بگیره
یئون:هر هررر...خب...تا سه میشمرم و میام اونجا و دوربین سریع عکس میگیره...۱...۲...۳
-دویید و افتاد بغل..
؟:هزار بار میگم هول نکن..چون میدونم اخرش به افتادن خطم میشه..اگه بیوفتی بمیری چی؟
یئون:نمکدون..الان عکس میگیره ولم کن
سویا:همه باهم..۱..۲..۳..سیبب
یئون:شیطونه میگه فکشو بیار پایین
؟:هروقت قدت رسید بیار کوچولو
اونسو:فک کنین این دوتا باهم قرار بزارن..هروزشون با دعوا میگزره
یئون:متاسفانه تایپ من نیس
؟:همچنین
یئون:میرم کلاس
؟:منم میام
یئون:چرا کلاسمون انقد بهم ریخته..وای
؟:بیخیال کلاس..فعلا کار مهمی باهات دارم
یئون:چ..چیکار میکنی؟..برو عقب..یکی ببینه چی؟
؟:هرکی میخواد ببینه..منو تو از بچگی باهم بزرگ شدیم..فقط ۱ سال از دبیرستانمون مونده..قول میدی بعد اون ی سال باهم باشیم چاگیا؟..
-از خواب پرید..از شدت عرقی که کرده بود لباساش جذب بدنش بودن..اون خواب بود یا ی رویا؟..شایدم تصویر کوچیکی از گذشتش بوده..
۷.۹k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.