وانشات
#وانشات
کاپل:ات/لینو
وقتی از بچه گی عاشقمون بوده و ما میریم خارج از کشور و وقتی بر میگردیم اون مافیای و مارو میدزده
ویو لینو:
امروز ات بهم گفته بود بریم زمین بازی که بهم یه چیزی بگه منم یه گل سر راه کندم تا بهش بدم
ویو ات:
منتظر لینو بودم که اومد
ات:لینو من باید بهت به چیزی بگم
لینو:بگو میشنوم
ات:ما داریم از اینجا میریم میریم کانادا
لینو:چ چی؟
ات:بابام اومد من باید برم
لینو رو بغل میکنه و میره
(دوستان عزیز اینا هر دو 6و 7 سالشونه)
ویو لینو:
از عصبانیت گل رو زدم زمین و رفتم خونه
.
.
.
.
پرش زمانی به 6 سال بعد
ویو لینو:
دلم خیلی برای ات تنگ شده بود با اینکه 6 سال گذشته ولی اون هنوز نیومده تا منو ببینه تو مدرسه دخترای زیادی بهم درخواست میدادن ولی من ات رو می خواستم
.
.
.
.
.
پرش زمانی به 10 سال بعد
ویو ات:
از فرودگاه اومدم و رفتم سمت خونه قبلی لینو اینا ولی اونا اونجا نبودن خیلی ناراحت شدم
رفتم سمت یه کافه اونجا نشستم و یه لاته گرفتم خوردمش و همینجوری برای خودم قدم میزدم تا برسم به خونه ای که مامان بابا آدرسشو داده بودن که یهو همه جا تاریک شد
.
.
.
.
.
ویو لینو:
امروز بونگ مین بهم زنگ زد و گفت یه دختر زیبا دیگه پیدا کرده تا خوانوادشو تهدید کنیم وقتی اومدن بهشون اشاره کردم دخترو ببین به اتاق سیاه تا خودم شکنجه بدم رفتم تو و بونگ مین کیسه رو سر دختر رو برداشت و دیدم اون اون اته که چشاشو باز کرد
ویو ات
چشامو از سر درد زیاد باز کردم و با شخصی که روبه روم بود مطمعن شدم مردم چرا لینو رو به رو من بود
ات:لینو تو چرا اینجا
لینو:ات تو معلومه 16 ساله کجایی؟
ات:من من
لینو:بونگ برو بیرون
ویو لینو:
وقتی بونگ رفت بیرون ات رو باز کردم و بغلش کردم ات هم همینطور
بعد چند مین ولش کردم و گفتم
لینو:وقتی تو رفتی من داغون شدم الانم مافیام
ات:چیییی
لینو:چه انتظاری داشتی؟
ویو ت:
با حرف لینو خشکم زدم که لینو سرشو گذاشت تو گودی گردنم و بوسید
لینو:من از 7 سالگیه منتظرتم
ات:ولم کن لینو
لینو:تازه پیدات کردم عزیزم
و لینو ات ازدواج کردن الانم دوتا بچه دارن و پایان
کاپل:ات/لینو
وقتی از بچه گی عاشقمون بوده و ما میریم خارج از کشور و وقتی بر میگردیم اون مافیای و مارو میدزده
ویو لینو:
امروز ات بهم گفته بود بریم زمین بازی که بهم یه چیزی بگه منم یه گل سر راه کندم تا بهش بدم
ویو ات:
منتظر لینو بودم که اومد
ات:لینو من باید بهت به چیزی بگم
لینو:بگو میشنوم
ات:ما داریم از اینجا میریم میریم کانادا
لینو:چ چی؟
ات:بابام اومد من باید برم
لینو رو بغل میکنه و میره
(دوستان عزیز اینا هر دو 6و 7 سالشونه)
ویو لینو:
از عصبانیت گل رو زدم زمین و رفتم خونه
.
.
.
.
پرش زمانی به 6 سال بعد
ویو لینو:
دلم خیلی برای ات تنگ شده بود با اینکه 6 سال گذشته ولی اون هنوز نیومده تا منو ببینه تو مدرسه دخترای زیادی بهم درخواست میدادن ولی من ات رو می خواستم
.
.
.
.
.
پرش زمانی به 10 سال بعد
ویو ات:
از فرودگاه اومدم و رفتم سمت خونه قبلی لینو اینا ولی اونا اونجا نبودن خیلی ناراحت شدم
رفتم سمت یه کافه اونجا نشستم و یه لاته گرفتم خوردمش و همینجوری برای خودم قدم میزدم تا برسم به خونه ای که مامان بابا آدرسشو داده بودن که یهو همه جا تاریک شد
.
.
.
.
.
ویو لینو:
امروز بونگ مین بهم زنگ زد و گفت یه دختر زیبا دیگه پیدا کرده تا خوانوادشو تهدید کنیم وقتی اومدن بهشون اشاره کردم دخترو ببین به اتاق سیاه تا خودم شکنجه بدم رفتم تو و بونگ مین کیسه رو سر دختر رو برداشت و دیدم اون اون اته که چشاشو باز کرد
ویو ات
چشامو از سر درد زیاد باز کردم و با شخصی که روبه روم بود مطمعن شدم مردم چرا لینو رو به رو من بود
ات:لینو تو چرا اینجا
لینو:ات تو معلومه 16 ساله کجایی؟
ات:من من
لینو:بونگ برو بیرون
ویو لینو:
وقتی بونگ رفت بیرون ات رو باز کردم و بغلش کردم ات هم همینطور
بعد چند مین ولش کردم و گفتم
لینو:وقتی تو رفتی من داغون شدم الانم مافیام
ات:چیییی
لینو:چه انتظاری داشتی؟
ویو ت:
با حرف لینو خشکم زدم که لینو سرشو گذاشت تو گودی گردنم و بوسید
لینو:من از 7 سالگیه منتظرتم
ات:ولم کن لینو
لینو:تازه پیدات کردم عزیزم
و لینو ات ازدواج کردن الانم دوتا بچه دارن و پایان
۱۲.۳k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.