شبی که فاصله ها بین ما نشست و گریست
شبی که فاصله ها بین ما نشست و گریست
میان کوچه بی انتها نشست و گریست
دلم به یاد زمینی که کربلا گویند
دو چشم دوخته بر نا کجا نشست و گریست
فدای مستمعی که دو دست بر پهلو
از ابتدای همه روضه ها نشست و گریست
میان کوچه سینه زنی دو دست ادب
به یاد داغ تو بر سینه ها نشست و گریست
گمان کنم که در آن روز پر بلا خورشید
چو دید روی زمین ماه را نشست و گریست
همینکه دختر خورشید را عدو می برد
ه روی نیزه سری بی صدا نشست و گریست
سوال میکنم از او که خواهرش زینب
به زیر کعب نی اش مثل ما نشست و گریست
#محرم
میان کوچه بی انتها نشست و گریست
دلم به یاد زمینی که کربلا گویند
دو چشم دوخته بر نا کجا نشست و گریست
فدای مستمعی که دو دست بر پهلو
از ابتدای همه روضه ها نشست و گریست
میان کوچه سینه زنی دو دست ادب
به یاد داغ تو بر سینه ها نشست و گریست
گمان کنم که در آن روز پر بلا خورشید
چو دید روی زمین ماه را نشست و گریست
همینکه دختر خورشید را عدو می برد
ه روی نیزه سری بی صدا نشست و گریست
سوال میکنم از او که خواهرش زینب
به زیر کعب نی اش مثل ما نشست و گریست
#محرم
۲.۵k
۱۳ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.