پارت ۲۸
پارت ۲۸
از امروز دیگه تغییر استایل میدم از دارک به شیک کاری میکنم دهنت باز بمونه امروز بازم نرفتم باشگاه عوضش از صبح داشتم فقط لباس میخریدم آخه همشون میدونین دیگه چه مدلی بود خیلی لباسای شیکی خریدم
پس از سال ها رسیدم خونه وسایلامو انداختم کنار مبل و ولو شدم روش ای گشنمه گوشیمو برداشتم و غذا سفارش دادم غذامم خوردمو رفتم بالا لباسای قبلیمو برداشتم و جدیدارو جای گزینش کردم ساعت ۶ بود رفتم تو تخت و گرفتم خوابیدم
وقتی بیدار شدم ساعت ۸ بود رفتم پایین هیچ کس نبود پس نیومده بود ولش بابا یه چیزی خوردمو یکم فیلم دیدم و با گوشیم بازی کردم
بلخره آقا تشریف آوردن ساعت ۱۰ شب خانواده منو باش منو به کی سپردن رفتم بالا و گرفتم خوابیدم یه برنامه های داشتم وایه فردا با همین فکرا گرفتم خوابیدم
دینگ دینگ دیدینگ دین
ای این کیه نمیزاره من بخ ام ولم کن بخوابم
دوباره همون صدا امد با هرس گوشیمو برداشتم و زنگشو قطع کردم میخ استم دوباره بخوابم که یا م آمد قرار بود چه گهی بخورم سریع بلند شدم و رفتم دسشویی و کارای مربوط رو انجام دادم و رفتم که حاضر شم موهامو که یکم بلند شده بود شونه کردم و یکم ارایش کردم که کلی قیافمو تغییر داد چون کلا ارایش نمیکردم واسه همون لباسای قشنگم پوشیدم چون هوا سرد بود یه پالتو هم پوشیدم (عکسشو میزارم)
رفتم پایین و صبحونه و خوردم و کیفمو با سوئیچ برداشتم و رفتم به سوی باشگاه
همه داشتن با دهن های باز نگام میکردن ابرو هامو دادم بالا که چیه که یهو یه نفر چسبید بهم نگاش کردم هه این بود اینم خیلی باهام دوس شده بودا
هه این:چه جیگری شدی زنم میشی
یکی از بچه ها از اون ور گفت:من دوست دخترم قبول میکنم
خندم گرفت هه اینو از خودم جدا کردم و گفتم:گمشو میخوام برم لباسامو عوض کنم
میخواستم برمکه نگاهم خورد به جانگ کوک یه ابرومو دادم بالا و یه لبخند ملیح زدم بهش و رفتم و لباسامو عوض کردم
پیش به سوی تمرین
خوب خوب یکمم من صحبت کنم امیدوارم خوشتون بیاد پس انتظار نداشته باشین بعدی و بزارم چون فردا امتحان علوم دارم فقط دعا کنین خوب بدم امتحانو
دوستون دارممممم
از امروز دیگه تغییر استایل میدم از دارک به شیک کاری میکنم دهنت باز بمونه امروز بازم نرفتم باشگاه عوضش از صبح داشتم فقط لباس میخریدم آخه همشون میدونین دیگه چه مدلی بود خیلی لباسای شیکی خریدم
پس از سال ها رسیدم خونه وسایلامو انداختم کنار مبل و ولو شدم روش ای گشنمه گوشیمو برداشتم و غذا سفارش دادم غذامم خوردمو رفتم بالا لباسای قبلیمو برداشتم و جدیدارو جای گزینش کردم ساعت ۶ بود رفتم تو تخت و گرفتم خوابیدم
وقتی بیدار شدم ساعت ۸ بود رفتم پایین هیچ کس نبود پس نیومده بود ولش بابا یه چیزی خوردمو یکم فیلم دیدم و با گوشیم بازی کردم
بلخره آقا تشریف آوردن ساعت ۱۰ شب خانواده منو باش منو به کی سپردن رفتم بالا و گرفتم خوابیدم یه برنامه های داشتم وایه فردا با همین فکرا گرفتم خوابیدم
دینگ دینگ دیدینگ دین
ای این کیه نمیزاره من بخ ام ولم کن بخوابم
دوباره همون صدا امد با هرس گوشیمو برداشتم و زنگشو قطع کردم میخ استم دوباره بخوابم که یا م آمد قرار بود چه گهی بخورم سریع بلند شدم و رفتم دسشویی و کارای مربوط رو انجام دادم و رفتم که حاضر شم موهامو که یکم بلند شده بود شونه کردم و یکم ارایش کردم که کلی قیافمو تغییر داد چون کلا ارایش نمیکردم واسه همون لباسای قشنگم پوشیدم چون هوا سرد بود یه پالتو هم پوشیدم (عکسشو میزارم)
رفتم پایین و صبحونه و خوردم و کیفمو با سوئیچ برداشتم و رفتم به سوی باشگاه
همه داشتن با دهن های باز نگام میکردن ابرو هامو دادم بالا که چیه که یهو یه نفر چسبید بهم نگاش کردم هه این بود اینم خیلی باهام دوس شده بودا
هه این:چه جیگری شدی زنم میشی
یکی از بچه ها از اون ور گفت:من دوست دخترم قبول میکنم
خندم گرفت هه اینو از خودم جدا کردم و گفتم:گمشو میخوام برم لباسامو عوض کنم
میخواستم برمکه نگاهم خورد به جانگ کوک یه ابرومو دادم بالا و یه لبخند ملیح زدم بهش و رفتم و لباسامو عوض کردم
پیش به سوی تمرین
خوب خوب یکمم من صحبت کنم امیدوارم خوشتون بیاد پس انتظار نداشته باشین بعدی و بزارم چون فردا امتحان علوم دارم فقط دعا کنین خوب بدم امتحانو
دوستون دارممممم
۹.۸k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.