Part 52
Part 52
ویو ات
بلاخره بعد ۱ ساعت آروم شدن
کوک:ات میتونم رو باهات بخوابم؟
جین و جیمین:ماهم میتونیم؟
انقدر کیوت گفتن که دلم نیومد بهشون نه بگم
ات:باشه
بچه ها:هوراااا
رو تخت رفتیم پاهام رو دراز کردم بچه ها رو پاهام دراز کشیدن با موهاشون بازی کردم
ات:انقدر ناراحت میشین من برم؟
بچه ها:آره
ات:بچه ها ببخشید ولی من و یونگی تنها زندگی کنیم خیلی راحت تریم و قراره شوهر های شماهم یه خونه جدا بگیرن و اینجا رو بفروشن پولا رو تقسیم کنن
بچه ها:آها باشه
ات:ببخشید
کوک:اشکال نداره
جیمین و جین:آرهداشکال نداره
ات:خوابتون میاد؟
بچه ها:آره
جیمین:انقدر گریه کردیم که خوابمون گرفت
ات:پس بخوابین
کوک:میشه آهنگ life goes on رو بخونی خیلی آهنگ آرومیه و به صدای تو هم میاد
ات:باشه
واسشون آهنگ رو خوندم که خواب رفتن خیلی آروم بلند شدم رفتم بیرون از اتاق رفتم پایین
ات:نامجون تهیونگ هوسوک برین بچه هاتون رو بگیرین ببرین اتاق خودشون سه نفره رو تخت ما خوابیدن میترسم بی افتن
بچه ها:باشه
بچه ها رفتن بالا
یونگی:ات یه خونه پیدا کردم امروز میتونیم بریم ببینیم؟
ات:آره من الان میرم آماده میشم
رفتم آماده شدم و یونگی هم آماده شد از بچه ها خداحافظی کردیم و رفتیم سوار ماشین شدیم رفتیم خونه رو دیدیم صاحب خونه گفت ۴ روز دیگه میتونین خونتون رو تحویل بگیرین
ما تشکر کردیم و رفتیم خونه که جیمین و جین و کوک اومدن سمت من و بغلم کردن
کوک:فک کردیم رفتین کلا*کلا همشون با بغض حرف میزنن*
ات:نه نرفتم ولی امم..
جیمین:ولی چی؟
ات:۴ روز دیگه باید برم
جین:نهههه توروخدا
ات:بچه ها باید برم
کوک:اگه بری پا تنها میشیم
ات:بچه ها باتون سر میزنم بعدش نامجون و تهیونگ و هوسوک خونه خریدن چند روز دیگه تحویل میگیرن و این خونه هم گذاشتیم برای فروش
جیمین:با.باشه
تهیونگ:ات اینا خیلی بهت عادت کردم خیلی غر زدن تا بیای
خندیدم
جیمینو جین و کوک:ما غر نزدیم
ات: خوب بچه ها بریج تو لباسامون رو جمع کنیم
رفتیم و وسایلمون رو جمع کردیم
پرش زمانی به ۴ روز بعد
راوی:
اونا از هم خداحافظی کردن و هر کدوم خونه خودشون رفتن و اون خونه رو فروختن
هر زوج به خونه خودشون رفتن ولی بعد اون جیمین و جین و کوک زیاد حالشون خوب نبود چون از هم و از ات جدا شدن دلشون میخواست کلا پیش ات باشن ولی ات و یونگی باید تنها زندگی میکردن هر زوجی باید تنها زندگی کنه...ادامه دارد
خوب بچه ها امیدوارم از این فیک خوشتون اومده باشه پایان فصل اول سومرایززز فصل دوم داره هوهووو
اسلاید دوم تا آخر خونه ات و یونگی
لایک و کامنت حتما بزارین و نظرتون رو راجب این فیک بگید الان معرفی فیک جدید رو میزارم و شرط فصل دوم ۴۰ تا لایکه
دوستون دارم بابابییی
ویو ات
بلاخره بعد ۱ ساعت آروم شدن
کوک:ات میتونم رو باهات بخوابم؟
جین و جیمین:ماهم میتونیم؟
انقدر کیوت گفتن که دلم نیومد بهشون نه بگم
ات:باشه
بچه ها:هوراااا
رو تخت رفتیم پاهام رو دراز کردم بچه ها رو پاهام دراز کشیدن با موهاشون بازی کردم
ات:انقدر ناراحت میشین من برم؟
بچه ها:آره
ات:بچه ها ببخشید ولی من و یونگی تنها زندگی کنیم خیلی راحت تریم و قراره شوهر های شماهم یه خونه جدا بگیرن و اینجا رو بفروشن پولا رو تقسیم کنن
بچه ها:آها باشه
ات:ببخشید
کوک:اشکال نداره
جیمین و جین:آرهداشکال نداره
ات:خوابتون میاد؟
بچه ها:آره
جیمین:انقدر گریه کردیم که خوابمون گرفت
ات:پس بخوابین
کوک:میشه آهنگ life goes on رو بخونی خیلی آهنگ آرومیه و به صدای تو هم میاد
ات:باشه
واسشون آهنگ رو خوندم که خواب رفتن خیلی آروم بلند شدم رفتم بیرون از اتاق رفتم پایین
ات:نامجون تهیونگ هوسوک برین بچه هاتون رو بگیرین ببرین اتاق خودشون سه نفره رو تخت ما خوابیدن میترسم بی افتن
بچه ها:باشه
بچه ها رفتن بالا
یونگی:ات یه خونه پیدا کردم امروز میتونیم بریم ببینیم؟
ات:آره من الان میرم آماده میشم
رفتم آماده شدم و یونگی هم آماده شد از بچه ها خداحافظی کردیم و رفتیم سوار ماشین شدیم رفتیم خونه رو دیدیم صاحب خونه گفت ۴ روز دیگه میتونین خونتون رو تحویل بگیرین
ما تشکر کردیم و رفتیم خونه که جیمین و جین و کوک اومدن سمت من و بغلم کردن
کوک:فک کردیم رفتین کلا*کلا همشون با بغض حرف میزنن*
ات:نه نرفتم ولی امم..
جیمین:ولی چی؟
ات:۴ روز دیگه باید برم
جین:نهههه توروخدا
ات:بچه ها باید برم
کوک:اگه بری پا تنها میشیم
ات:بچه ها باتون سر میزنم بعدش نامجون و تهیونگ و هوسوک خونه خریدن چند روز دیگه تحویل میگیرن و این خونه هم گذاشتیم برای فروش
جیمین:با.باشه
تهیونگ:ات اینا خیلی بهت عادت کردم خیلی غر زدن تا بیای
خندیدم
جیمینو جین و کوک:ما غر نزدیم
ات: خوب بچه ها بریج تو لباسامون رو جمع کنیم
رفتیم و وسایلمون رو جمع کردیم
پرش زمانی به ۴ روز بعد
راوی:
اونا از هم خداحافظی کردن و هر کدوم خونه خودشون رفتن و اون خونه رو فروختن
هر زوج به خونه خودشون رفتن ولی بعد اون جیمین و جین و کوک زیاد حالشون خوب نبود چون از هم و از ات جدا شدن دلشون میخواست کلا پیش ات باشن ولی ات و یونگی باید تنها زندگی میکردن هر زوجی باید تنها زندگی کنه...ادامه دارد
خوب بچه ها امیدوارم از این فیک خوشتون اومده باشه پایان فصل اول سومرایززز فصل دوم داره هوهووو
اسلاید دوم تا آخر خونه ات و یونگی
لایک و کامنت حتما بزارین و نظرتون رو راجب این فیک بگید الان معرفی فیک جدید رو میزارم و شرط فصل دوم ۴۰ تا لایکه
دوستون دارم بابابییی
۶۴.۸k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.