پارت ۱۱
پارت ۱۱
داشتم به همراه آدم چانگ به طرف ون مشکی میرفتم که یه آقایی با یه ماسک صد راهمون شد
)علامت اون اقاهه؟/علامت آدم چانگ>)
؟خب دیگه ممنون(روبه آدم چانگ)این دوشیزه جوانو به من بسپرید از الان دیگه من همراهیش،میکنم
>ببخشید شما؟ ولی من نمیتونم این کارو انجام بدم من وظیفه دارم این خدمتکار و به دست صاحبشون بفرستم
؟(ماسکشو در میاره )خب شناختی حالا زود باش این دوشیزه جوان به من بدید(لبخند دختر کشی به ات میزنه) چون صاحبش الاناست که اعصابش خورد بشه و مارو از دنیا اف کنه زودباش
>آآ..آ ب...بله بفرمایید (ات رو به سمت اون آقاهه میفرسته) ببخشید آقای پارک جیمین به خاطر گستاخی معذرت میخوام(تعظیم میکنه)
؟اشکالی نداره ما رفتیم
>بله بفرمایید
؟دست ات رو میگیره بگو به سمت ون مشکی حرکت میکنن
ات ویو
اها پس این آقاهه که دارم پابه پاش به سمت ماشین حرکت میکنم پارک جیمینه یعنی یکی از آدمای مین یونگیه؟
تو همیت فکرا بودم که این آقاهه پارک جیمین نزدیکم شد و یه کی از دستاشو دور کمرم حلقه کرد آیت باعث شد متوقف بشم که جیمین هم ایستاد
( علامت جیمین تغیر کردشد^^/علامت ات رو هن که میدونید اینه +)
^^چرا وایستادیم پس؟
+کمی مکث کرد بعد گفت میشه دستتون رو بکشید کنار
^^نع حالاهم بیا
+حرفی نزدم ولی اون یه جوری منو گرفته بود انگار میخواستن منو بدزدن و اون داشت ازم محافظت میکرد
پرش زمانی رسیدن به ون مشکی:
ات کیو
رسیدم به ماشین که جمین به یکی از بادیگاردا گفت :
^^به رئیس بگو آوردمش
بادیگارد :چشم
از دید ات :بادیگارد چند باری به شیشه ون که به خاطر دودی بودنشون هیچی از تو معلوم نمیشد ضربه زد بعد از اجازه گرفتن رفت تو و بعد چند مین اومد بیرون و در ونو ته ته باز کرد که تو همون حال بگیه آقای قد بلند با یه تیپ مشکی تو چارچوب در ماشین نمایان شد که ماسک هم زده بود بادیگاردایی که پیش ون بودن تعظیم کردن ولی من نه
^^)کمره ات رو میگیره و به سمت خودش میکشه و لبشو به گوش ات نزدیک میکنه)تعظیم کن
+)سوالی جیمینو نگاه میکنه و بعد یه تعظیم کوچیکی به اون مرد سیاه پوش میکنه و دوباره می ایسته در حالی که دست جیمین هنوز هم رو کمر ات بود
یونگی ویو :
بادیگارد بهم گفت ات رو آوردن منم رفت از ماشین بیرون همه بادیگاردا واسم دولا شدن ولی ات نع جیمین یه چیزی تو گوش ات گفت که ات هم یه تعظیم کوچیکی کرد ولی دست جیمین رو کمر ات بود با این کار جمین اذیت شدم پس با حرص غریدم(علامت یونگی_)
_جیمین من بهت گفتم برو خدمتکارو بیار نه اینکه دستتو بزار رو کمرشو با ناز و ادا بیااا(یکم بلند)
^^ارع راس میگی (دستشو از رو کمره ات برمیداره) چند مردی بد به ات نگا میگردن به خاطر همین اینکارو کردم قصد دیقه ای نداشتم
_خب هرچی (رو به جیمین )ات رو ......
داشتم به همراه آدم چانگ به طرف ون مشکی میرفتم که یه آقایی با یه ماسک صد راهمون شد
)علامت اون اقاهه؟/علامت آدم چانگ>)
؟خب دیگه ممنون(روبه آدم چانگ)این دوشیزه جوانو به من بسپرید از الان دیگه من همراهیش،میکنم
>ببخشید شما؟ ولی من نمیتونم این کارو انجام بدم من وظیفه دارم این خدمتکار و به دست صاحبشون بفرستم
؟(ماسکشو در میاره )خب شناختی حالا زود باش این دوشیزه جوان به من بدید(لبخند دختر کشی به ات میزنه) چون صاحبش الاناست که اعصابش خورد بشه و مارو از دنیا اف کنه زودباش
>آآ..آ ب...بله بفرمایید (ات رو به سمت اون آقاهه میفرسته) ببخشید آقای پارک جیمین به خاطر گستاخی معذرت میخوام(تعظیم میکنه)
؟اشکالی نداره ما رفتیم
>بله بفرمایید
؟دست ات رو میگیره بگو به سمت ون مشکی حرکت میکنن
ات ویو
اها پس این آقاهه که دارم پابه پاش به سمت ماشین حرکت میکنم پارک جیمینه یعنی یکی از آدمای مین یونگیه؟
تو همیت فکرا بودم که این آقاهه پارک جیمین نزدیکم شد و یه کی از دستاشو دور کمرم حلقه کرد آیت باعث شد متوقف بشم که جیمین هم ایستاد
( علامت جیمین تغیر کردشد^^/علامت ات رو هن که میدونید اینه +)
^^چرا وایستادیم پس؟
+کمی مکث کرد بعد گفت میشه دستتون رو بکشید کنار
^^نع حالاهم بیا
+حرفی نزدم ولی اون یه جوری منو گرفته بود انگار میخواستن منو بدزدن و اون داشت ازم محافظت میکرد
پرش زمانی رسیدن به ون مشکی:
ات کیو
رسیدم به ماشین که جمین به یکی از بادیگاردا گفت :
^^به رئیس بگو آوردمش
بادیگارد :چشم
از دید ات :بادیگارد چند باری به شیشه ون که به خاطر دودی بودنشون هیچی از تو معلوم نمیشد ضربه زد بعد از اجازه گرفتن رفت تو و بعد چند مین اومد بیرون و در ونو ته ته باز کرد که تو همون حال بگیه آقای قد بلند با یه تیپ مشکی تو چارچوب در ماشین نمایان شد که ماسک هم زده بود بادیگاردایی که پیش ون بودن تعظیم کردن ولی من نه
^^)کمره ات رو میگیره و به سمت خودش میکشه و لبشو به گوش ات نزدیک میکنه)تعظیم کن
+)سوالی جیمینو نگاه میکنه و بعد یه تعظیم کوچیکی به اون مرد سیاه پوش میکنه و دوباره می ایسته در حالی که دست جیمین هنوز هم رو کمر ات بود
یونگی ویو :
بادیگارد بهم گفت ات رو آوردن منم رفت از ماشین بیرون همه بادیگاردا واسم دولا شدن ولی ات نع جیمین یه چیزی تو گوش ات گفت که ات هم یه تعظیم کوچیکی کرد ولی دست جیمین رو کمر ات بود با این کار جمین اذیت شدم پس با حرص غریدم(علامت یونگی_)
_جیمین من بهت گفتم برو خدمتکارو بیار نه اینکه دستتو بزار رو کمرشو با ناز و ادا بیااا(یکم بلند)
^^ارع راس میگی (دستشو از رو کمره ات برمیداره) چند مردی بد به ات نگا میگردن به خاطر همین اینکارو کردم قصد دیقه ای نداشتم
_خب هرچی (رو به جیمین )ات رو ......
۷.۰k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.