اربابکیم

#ارباب_کیم ♣️

#پارت_49

+باشه
تو همین حال بودم که چند نفره ای به در خورد.

ــ بیا تو.

میا:آقای کیم یه آقایی به نام کیم یوجین با شما کار دارن.

ــ بهش بگو بیاد تو.

میا:چشم

+مرده اومد داخل وروی کاناپه رو به روی من نشست.

ــ آقای یوجین اومدن به محل کار دیگران ممنوع نبود؟

یوجین: واقعا عذر میخوام نمی‌خواستم که بیام ولی مجبور شدم.

ــ خب بفرمائید

+مرده یه برگه هایی به تهیونگ داد که قیافه تهیونگ در هم رفت.

ــ مطمئنید.

یوجین:بله من دیگه میرم.

+وبعد بلند شد و با پوزخندی که زده بود رفت.

ــ می‌کشمت

+چی شده؟

ــ نمی‌دونستم که مار تو استینم پرورش دادم.

+میگم چی شده؟

ــ جین کل سهام شرکت رو فروخته.

+از کجا مطمئنی؟

ــ خب مدرک دارم.

+شاید مدرک جعلی باشه.

ــ ولی این جعلی نیست.

+چرا اون باید به فکر ما باشه هرچی هم باشه بازم اون رقیبمون به حساب میاد.
و تازه از کجا معلوم جین سهام رو فروخته باشه.

ادامه دارد...................♣️
دیدگاه ها (۰)

#ارباب_کیم ♣️#پارت_50+اگه جین سهام رو فروخته بود الان توی شر...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_51 +از اونجایی که خیلی سرم درد میکرد یه م...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_48 £اره+خب تا حالا باهاش حرف زدی؟£اره کلی...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_47 ..........پرش زمانی به صبح+با صداهایی ...

بیب من برمیگردمپارت : 47_ خب قضیش طولانیه اما من فراموشی گرف...

کاش براتون مهم بودم

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط