اربابکیم

#ارباب_کیم ♣️

#پارت_50

+اگه جین سهام رو فروخته بود الان توی شرکت بود؟

ــ باشه من میرم جایی کار دارم تو برو خونه.

+حواست به خودت باشه.
فعلا
از شرکت اومدم بیرون و سمت عمارت رفتم وقتی به عمارت رسیدم دیدم که کسی داخل عمارت نیست از از پله ها بالا رفتم که صدای یونا توجهمو بهش جلب کرد توی اتاق داشت آروم با گوشی حرف میزد.

یونا:من چطوری اون مدارک رو بردارم وقتی دوتاشون شب توی اتاقن.
آخه مشکل فقط این نیست.
تو فقط قرار بود که اونو بگیری وبه چیزی که من می‌خوام برسی.
ایششششش فعلا.

تق تق

یونا:کیه؟

+منم

یونا:ها ا/ت تویی می تا حالا اونجا وایستادی؟

+من تازه اومدم راستی مامان و بابات کجان؟

یونا:اونا رفتن بیرون یکم دور بزنن.

+آها خب مزاحمت نمیشم.
رفتم توی اتاق روی تخت نشستم مدارک یعنی مدارک باند.
خواستم برم سمت صندوق که ببینم همه چیز ها هستن که متوجه شدم توی اتاق دوربین های مداربسته کوچیک وصل شدن.
اینا کار کسی جز یونا نبود.
پس فعلا دست به هیچی نزدم درسته دوربین هارو برداشتم ولی هنوز شک داشتم‌.
پس آروم روی تخت دراز کشیدم که شاید حالم بهتر بشه.
آروم چشامو بستم و خواب رفتم.

......
با صداهای زیادی از خواب بیدار شدم و از اتاق خارج شدم عمه و شوهر عمه ته روی کاناپه نشسته بودن و یونا هم سرش تو گوشی بود.
از خدمتکار جدیدی که آورده بودیم پرسیدم که این صداها از کجا میاد.

خدمتکار: آقای کیم با چند تا از دوستاشون دارن حرف میزنن.

+اها خب ممنون‌.

ادامه دارد...................♣️
دیدگاه ها (۶)

#ارباب_کیم ♣️#پارت_51 +از اونجایی که خیلی سرم درد میکرد یه م...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_53ــ چته چی شده؟+سرم بدنم خیلی درد می‌کنه...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_49 +باشهتو همین حال بودم که چند نفره ای ب...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_48 £اره+خب تا حالا باهاش حرف زدی؟£اره کلی...

های رمان قبلی که نوشتم چون گفتین بد ادامه نمیدم میخوام یدون...

"شراب سرخ" Part: ⁷ویو کایبا کمک افراد عمارت و یکم خون و خون ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط