پارت279
#پارت279
بریده بریده میان خنده گفتم : وای وای چه جوک جالبی بود اون گفت توام باور کردی وای آرش من اصلا اون پسره هم نمیشناسم
فقط دیروز ...
مکثی کردم که بی صبرانه گفت : فقط دیروز چی ؟!
پوفی کشیدم اتفاقات دیروز رو واسش تعریف کردم بعد از تموم شدن حرفم بهش چشم دوختم که متعجب به من نگاه میکرد
ابرویی بالا انداختم : خب چیه ؟ چرا اینجوری نگاه میکنی نکنه باور نداری ؟! میخوای از شراره بپرسی ؟!
سرشو به نشونه نه تکون داد خواست حرف بزنه که گوشیش زنگ خورد از رو داشبورد گوشی رو برداشت
نگاهی به شماره انداخت ناخداگاه اخمی کرد و تماس رو وصل کرد
با همون صدای بم مردونه ش گفت :
الو...
صدای یه دختر پیچید تو گوشی پوزخندی زدم نیم نگاهی به من انداخت و از ماشین پیاده شد نگاهمو ازش گرفتم از پنجره به بیرون نگاه کردم
همه جا رو برف گرفته بود کاش میشد الان با آرش برف بازی کنم
وای خدا چقدر خوب میشد. ولی اینا همش خیاله الان آرش ماله کسه دیگه ایه
ماله اونیه که پشت خط داره باهاش حرف میزنه ... نفسمو با اه بیرون دادم سرمو چسبوندم به شیشه های سرد
بریده بریده میان خنده گفتم : وای وای چه جوک جالبی بود اون گفت توام باور کردی وای آرش من اصلا اون پسره هم نمیشناسم
فقط دیروز ...
مکثی کردم که بی صبرانه گفت : فقط دیروز چی ؟!
پوفی کشیدم اتفاقات دیروز رو واسش تعریف کردم بعد از تموم شدن حرفم بهش چشم دوختم که متعجب به من نگاه میکرد
ابرویی بالا انداختم : خب چیه ؟ چرا اینجوری نگاه میکنی نکنه باور نداری ؟! میخوای از شراره بپرسی ؟!
سرشو به نشونه نه تکون داد خواست حرف بزنه که گوشیش زنگ خورد از رو داشبورد گوشی رو برداشت
نگاهی به شماره انداخت ناخداگاه اخمی کرد و تماس رو وصل کرد
با همون صدای بم مردونه ش گفت :
الو...
صدای یه دختر پیچید تو گوشی پوزخندی زدم نیم نگاهی به من انداخت و از ماشین پیاده شد نگاهمو ازش گرفتم از پنجره به بیرون نگاه کردم
همه جا رو برف گرفته بود کاش میشد الان با آرش برف بازی کنم
وای خدا چقدر خوب میشد. ولی اینا همش خیاله الان آرش ماله کسه دیگه ایه
ماله اونیه که پشت خط داره باهاش حرف میزنه ... نفسمو با اه بیرون دادم سرمو چسبوندم به شیشه های سرد
۶.۴k
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.