پارت280
#پارت280
نمیدونم چقدر تو فکر بودم که آرش در رو باز کرد و سوار شد گوشی رو دابشورد گذاشت دستاشو بهم مالید و گفت :
اووف هوا چقدر سرده خدااا ...
من جوابی بهش ندادم که اهومی گفت ولی بازم فقط نمایشگر سکوت من بود عصبی گفت :حالا چرا قهر کردی چیزی نمیگی ؟!
رومو کردم سمتش: من که جوابی ندارم بهت بدم باید دوست دخترات بهت جواب بدن !!
ابرویی بالا انداخت : دوست دخترام ؟!
سرمو تکون دادم که گفت : من کی دوست دختر داشتم که خودم خبر ندارم !
از انکارش حرصم گرفت تک خنده ایی کردم : ایی خوب بلدی خودتو به اون راه بزنی !!!
اخماشو تو هم کشید : ولی واقعا من نمیدونم در مورد چی حرف میزنی !!
ناخداگاه صدام بالا رفت : در مورد اون کارمندت حرف میزنم نمیدونم اسمشم چی چیه ولی اون با تو دوسته اومد بهم گفت که
از تو دور شم و بهت نزدیک نشم چون همو دوست دارید حالا بیچاره نمیدونه من هیچ حسی بهت ندارم
چند دقیقه ایی هیچی نگفت و اروم لب زد : هیچ حسی نداری ؟!
نگاهمو دوختم تو چشمای عسلیش مگه میشه حسی نداشته باشم ... حسی که تازیگا داره تو دلم جونه میکنه !!
لب زدم : مگه باید داشته باشم ؟!
آرش : تو چی فکر میکنی ؟!
نمیدونم چقدر تو فکر بودم که آرش در رو باز کرد و سوار شد گوشی رو دابشورد گذاشت دستاشو بهم مالید و گفت :
اووف هوا چقدر سرده خدااا ...
من جوابی بهش ندادم که اهومی گفت ولی بازم فقط نمایشگر سکوت من بود عصبی گفت :حالا چرا قهر کردی چیزی نمیگی ؟!
رومو کردم سمتش: من که جوابی ندارم بهت بدم باید دوست دخترات بهت جواب بدن !!
ابرویی بالا انداخت : دوست دخترام ؟!
سرمو تکون دادم که گفت : من کی دوست دختر داشتم که خودم خبر ندارم !
از انکارش حرصم گرفت تک خنده ایی کردم : ایی خوب بلدی خودتو به اون راه بزنی !!!
اخماشو تو هم کشید : ولی واقعا من نمیدونم در مورد چی حرف میزنی !!
ناخداگاه صدام بالا رفت : در مورد اون کارمندت حرف میزنم نمیدونم اسمشم چی چیه ولی اون با تو دوسته اومد بهم گفت که
از تو دور شم و بهت نزدیک نشم چون همو دوست دارید حالا بیچاره نمیدونه من هیچ حسی بهت ندارم
چند دقیقه ایی هیچی نگفت و اروم لب زد : هیچ حسی نداری ؟!
نگاهمو دوختم تو چشمای عسلیش مگه میشه حسی نداشته باشم ... حسی که تازیگا داره تو دلم جونه میکنه !!
لب زدم : مگه باید داشته باشم ؟!
آرش : تو چی فکر میکنی ؟!
۵.۳k
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.