«عشق پولب پارت ۱۵»
«عشق پولب پارت ۱۵»
رفتی بهت ی سرم زدن جیمین اومد تو
_هر وقت سرم خالی شد صدات میکنم
دکتر.چشم
دکتر رفتو تو و اون تنها شدین خیلی خسته بودی از دست هیونم خیلی ناراحت بودی
_خیلی خسته ای؟
+اره ولی باید یچیزی بهتون بگم
_هیون بم گفت ک باید ۳ماه پیشش بمونم تا منو ببره پیش خانوادم و الانم من نمیتونم سه ماه صبر کنم اوناهم حتما نگران من شدن
_متوجه ام. میدونی...راستش هیون یکم مشکل فکری داری این اولین بارش نیس ک همچین کاری کرده اون وسواس فکری(هرچیژی ک بخواد باید انجام شه و گرنه خیلی عصبی میشه و نمیتونه خودشو کنترل کنه) داره ی سال پیش هم این کارو کرده بود و منم فرستادمش امریکا و دکتراهم گفتن مشکلی نداره و اومد اینجا و ی زندگی دوباره رو شرو کرد خیلی خوشحال بود ک بات اشنا شده بود و من سعی میکردم میونتونو خراب کنم ک اون اتفاق تکرار نشه ولی نشد و الانم ک اینجوریه و اگه چیزای دیگ رو راجب خودش بفهمه خیلی بدتر میشه و چون پدرو مادرم مردن نمیتونم کنترلش کنم بزار سرمت تموم شه میبرمت یجا دستش بهت نخوره بعدشم میبرمت....
ویو جیمین
داشتم میگفتم ک یهو گوشیم پیم داد نمیدونم ورا ولی ب پیمم اهمیت دادم و بطور ناخداگاه حرفمو قط کردم نگا کردم دیدم هیون بود
پیام هیون:اگه ا.ت برای ۳ماه پیشم نباشه خودمو میکشم. حالا تصمیمت چیه؟ ۱ساعت برای تصمیمت بهت فرصت میدم.زود باش
با این پیامش یهو از جام پاشدم شوکه شده بودم نمیتونستم حرفشو جدی نگیرم اون ب هرچیزی ک بخواد میرسه ا.ت خیلی متعجب نگام میکرد نمیفهمیدم چیکار کنم
+هیونه؟؟؟
_ع.عا.عام ن خب از سر کارمه الان میام پیش
رفتم ب خدمتکار گفتمحواسش ب ا.ت باشه
سپردم ب بچ ها ک هیونو پیدا کنن نمیدونستم الان چیکار کنم اگ بلایی سر خودش بیاره چی سرم ا.ت تموم شد رف استراحت کنه ۴۰دقیقه گذشته بود ب خدمتکارا گفتم حاضرش کنن ببرنش جایی ک میگم خودمم ب هیون پیم دادم گفتم:هرچی تو بگی ا.ت حاضره ت. خونس هرکار میخوای بکن ولی مسئولیتش با خودت
بهم زنگ زدو...
رفتی بهت ی سرم زدن جیمین اومد تو
_هر وقت سرم خالی شد صدات میکنم
دکتر.چشم
دکتر رفتو تو و اون تنها شدین خیلی خسته بودی از دست هیونم خیلی ناراحت بودی
_خیلی خسته ای؟
+اره ولی باید یچیزی بهتون بگم
_هیون بم گفت ک باید ۳ماه پیشش بمونم تا منو ببره پیش خانوادم و الانم من نمیتونم سه ماه صبر کنم اوناهم حتما نگران من شدن
_متوجه ام. میدونی...راستش هیون یکم مشکل فکری داری این اولین بارش نیس ک همچین کاری کرده اون وسواس فکری(هرچیژی ک بخواد باید انجام شه و گرنه خیلی عصبی میشه و نمیتونه خودشو کنترل کنه) داره ی سال پیش هم این کارو کرده بود و منم فرستادمش امریکا و دکتراهم گفتن مشکلی نداره و اومد اینجا و ی زندگی دوباره رو شرو کرد خیلی خوشحال بود ک بات اشنا شده بود و من سعی میکردم میونتونو خراب کنم ک اون اتفاق تکرار نشه ولی نشد و الانم ک اینجوریه و اگه چیزای دیگ رو راجب خودش بفهمه خیلی بدتر میشه و چون پدرو مادرم مردن نمیتونم کنترلش کنم بزار سرمت تموم شه میبرمت یجا دستش بهت نخوره بعدشم میبرمت....
ویو جیمین
داشتم میگفتم ک یهو گوشیم پیم داد نمیدونم ورا ولی ب پیمم اهمیت دادم و بطور ناخداگاه حرفمو قط کردم نگا کردم دیدم هیون بود
پیام هیون:اگه ا.ت برای ۳ماه پیشم نباشه خودمو میکشم. حالا تصمیمت چیه؟ ۱ساعت برای تصمیمت بهت فرصت میدم.زود باش
با این پیامش یهو از جام پاشدم شوکه شده بودم نمیتونستم حرفشو جدی نگیرم اون ب هرچیزی ک بخواد میرسه ا.ت خیلی متعجب نگام میکرد نمیفهمیدم چیکار کنم
+هیونه؟؟؟
_ع.عا.عام ن خب از سر کارمه الان میام پیش
رفتم ب خدمتکار گفتمحواسش ب ا.ت باشه
سپردم ب بچ ها ک هیونو پیدا کنن نمیدونستم الان چیکار کنم اگ بلایی سر خودش بیاره چی سرم ا.ت تموم شد رف استراحت کنه ۴۰دقیقه گذشته بود ب خدمتکارا گفتم حاضرش کنن ببرنش جایی ک میگم خودمم ب هیون پیم دادم گفتم:هرچی تو بگی ا.ت حاضره ت. خونس هرکار میخوای بکن ولی مسئولیتش با خودت
بهم زنگ زدو...
۸.۱k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.