«عشق پولی دارت۱۶»
«عشق پولی دارت۱۶»
تماس هیونو جیمین.
_الو
=مطمعن باشم؟؟
_ارع
=میدپنی ک میتونم دست ب چ کارایی بزنم
_گفتم ک اره
=خیله خب(قطع کرد)
ویوجیمین
خودمو انداختم رو زمین تکیه دادم ب دیوار و گریه میکردم
_چرا..حق...چرا داداش کوچولوی من اینقدر عوض شده تقصیر منه باید بیشتر بهش اهمیت میدادم ب خواسته هاش توجه میکردم(گریه)
ویو ا.ت
داشتن منو میبردن هرچقد میپرسیدم چرا و کجا میبرنم هیچکی هیچی نمیگفت و اگرم دهن گش/ادشونو وا میکردن میگفتن نمیدونم اینبار نرفتم جیغ میزدم و گفتم ک باید جیمینو ببیمنم
&نمیشهه تروخدا اذیتمون نکنین لطفا بیاین
+گفتمممم میخوام پارکک جیمینووببینمم
_بله چیشده
____چن ساعت بد_____
هیون اومد تو جیمینم منتظرش بود از قیافه ی جیمین معلومبود ک خیلی حالش بد بود چشماش گود بود پوستش عین گچ سفید(خدانکنههه بشههه)بعدش سری رفتو هیونو بغل کرد هیون هیچ حرکتی نکرد خیلی سرد نگاهش کردو جیمین گریع میکرد ک تقصیر اونه
_هیون ترپخدا..حق منو ...ببخش تقصیر منه ک اینقدر ضربه خوردی
=ا.ت کجاس
_هیون منو ببخش داداشی
_ببخشیددد
=گفتمممممم ا.ت کجاسسس
_تو اتاق
هیون از بغل جیمین در اومد ب سمت اتاقی ک جیمین بهش اشاره کرد میرفت
_فقط سه ماه درسته؟
=اره
_بعد۳ماه چی؟
=هرچی تو بگی انجام میدم۳ماه بزار زندگی کنم
رفتم سمت اتاق ا.ت رو دید و بغلش کردو موهاشو بو میکردو معذرت میخواس
ویو جیمین
دیگ هیچ حس برادرانه ای ب من نداره انگار فقط اوت رو میبینه پلم برا اون هیون خوشحال و خندون تنگ شده
تماس هیونو جیمین.
_الو
=مطمعن باشم؟؟
_ارع
=میدپنی ک میتونم دست ب چ کارایی بزنم
_گفتم ک اره
=خیله خب(قطع کرد)
ویوجیمین
خودمو انداختم رو زمین تکیه دادم ب دیوار و گریه میکردم
_چرا..حق...چرا داداش کوچولوی من اینقدر عوض شده تقصیر منه باید بیشتر بهش اهمیت میدادم ب خواسته هاش توجه میکردم(گریه)
ویو ا.ت
داشتن منو میبردن هرچقد میپرسیدم چرا و کجا میبرنم هیچکی هیچی نمیگفت و اگرم دهن گش/ادشونو وا میکردن میگفتن نمیدونم اینبار نرفتم جیغ میزدم و گفتم ک باید جیمینو ببیمنم
&نمیشهه تروخدا اذیتمون نکنین لطفا بیاین
+گفتمممم میخوام پارکک جیمینووببینمم
_بله چیشده
____چن ساعت بد_____
هیون اومد تو جیمینم منتظرش بود از قیافه ی جیمین معلومبود ک خیلی حالش بد بود چشماش گود بود پوستش عین گچ سفید(خدانکنههه بشههه)بعدش سری رفتو هیونو بغل کرد هیون هیچ حرکتی نکرد خیلی سرد نگاهش کردو جیمین گریع میکرد ک تقصیر اونه
_هیون ترپخدا..حق منو ...ببخش تقصیر منه ک اینقدر ضربه خوردی
=ا.ت کجاس
_هیون منو ببخش داداشی
_ببخشیددد
=گفتمممممم ا.ت کجاسسس
_تو اتاق
هیون از بغل جیمین در اومد ب سمت اتاقی ک جیمین بهش اشاره کرد میرفت
_فقط سه ماه درسته؟
=اره
_بعد۳ماه چی؟
=هرچی تو بگی انجام میدم۳ماه بزار زندگی کنم
رفتم سمت اتاق ا.ت رو دید و بغلش کردو موهاشو بو میکردو معذرت میخواس
ویو جیمین
دیگ هیچ حس برادرانه ای ب من نداره انگار فقط اوت رو میبینه پلم برا اون هیون خوشحال و خندون تنگ شده
۳.۳k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.