بد بودی پارت 3
#بد_بوی_مدرسه
#part_3
بعد از اینکه سولی بیدار شد داشتیم از کلاس میرفتیم بیرون ک....
ینفر سولی رو صدا زد هردومون برگشتیم ب سمت صدا
تهیونگ پشت سرمون بود و همه داشتن با نگاهشون من و سولی رو میخوردن
_:وای تهیونگ رفته پیش اینا چیکار کنه
+:نکنه تهیونگ بد بوی مدرسه از این خوشش اومده
-:امکان نداره اون تهیونگ باشه
تهیونگ:چیه همگی از کلاس برید بیرون سريعع(با داد)
همه سریع رفتن بیرون
سولی:با من کاری داشتی؟؟؟؟
تهیونگ:ن فقط خواستم صدات کنم
سولی:یاااا کرم داری(با عصبانیت)
تهیونگ:کوکی مث اینکه این دوتا بیبی گرل نمیدونن با کیا تو کلاس تنهان
کوک:اوم تهیونگ بیا بهشون بفهمونیم ک با بد بوی های مدرسه در افتادن
تهیونگ قدم ب قدم ب سولی نزدیک میشد و سولی هم با هر قدم تهیونگ ب عقب میرفت منم زانوم رو زدم تو جای حساس تهیونگ
ا/ت:دفعه آخرت باشه با دوست من اینجوری رفتار میکنی
همون لحظه کوک پاشد و با سرعت اومد سمتم
دوتا دستامو بالا سرم قفل کرد و منو بین خودش و دیوار قرار داد
کوک:چیه بیبی گرل!وحشی شدی باید رامت کنم؟؟
با اون دستش ک آزاد بود کمرمو گرفت و آورد جلو و لباشو کوبوند رو لبام
"کوک"
داشتم میرفتم ک خوردم به یه دختره
چ خوشگل بود و معلوم بود از اون دختر قلدراست چون وقتی بهش گفتم کوچولو برعکس دخترای دیگه واکنش نشون داد
عصبی شد "کیوت" بعد نمیدونم میخواست چیکار کنه ولی من همینجور ب کاراش لبخند میزدم ک دوستش صداش زد رفت پیش دوستش منم داشتم میرفتم سمت دفتر مدیر ک تهیونگ صدام زد وارد کلاس ک شدیم دیدیم ا/ت و دوستش نشسته بودن و میز جلوی ما
تهیونگ:کوک این دختر جدیده کیه؟ میشناسیش؟
کوک:تهیونگ باز هَوَل بازیت گُل کرده:|ن نمیشناسم الان استاد میاد خودشونو معرفی میکنن
تا آخر کلاس تهیونگ همش داشت راجب این دختره حرف میزد و همین ک زنگ خورد پاشد رفت سمتشون بچهای کلاس تعجب کرده بودن ک بد بوی خشن مدرسه ک ب دخترا محل نمیده رفت پیش اونا و تهیونگ هم ک متوجه این شد سرشون داد زد و همه رفتن بیرون
بعد ب شولی داشت نزدیک میشد ک ا/ت با یه حرکت خفن زد تهیونگو ناکار کرد
"ذهن کوک:این دختر دقیقا استایل منه"
دیگه طاقت نیاوردم و پا شدم دستاشو بالا سرش قفل کردم و با اون دستم ک آزاد بود کمرشو آوردم سمت خودم و لباشو بوسیدم
"ذهن کوک:لعنتی لباش هم خفنه"
دلم میخواست بیشتر بچشمش ولی اون...
"ا/ت"
با این حرکتش قلبم شروع کرد ب دیوونه بازی وای امکان نداره من عاشقش شده باشم من کسی ام ک تو مدرسه قبلی همه پسرا دورمو گرفته بودن ولی ب هیچکدوم محل نمیدادم ولی این پسری ک یبار دیدمش تونسته منو...
هاهاهاها خماری😂🤝🏻
#part_3
بعد از اینکه سولی بیدار شد داشتیم از کلاس میرفتیم بیرون ک....
ینفر سولی رو صدا زد هردومون برگشتیم ب سمت صدا
تهیونگ پشت سرمون بود و همه داشتن با نگاهشون من و سولی رو میخوردن
_:وای تهیونگ رفته پیش اینا چیکار کنه
+:نکنه تهیونگ بد بوی مدرسه از این خوشش اومده
-:امکان نداره اون تهیونگ باشه
تهیونگ:چیه همگی از کلاس برید بیرون سريعع(با داد)
همه سریع رفتن بیرون
سولی:با من کاری داشتی؟؟؟؟
تهیونگ:ن فقط خواستم صدات کنم
سولی:یاااا کرم داری(با عصبانیت)
تهیونگ:کوکی مث اینکه این دوتا بیبی گرل نمیدونن با کیا تو کلاس تنهان
کوک:اوم تهیونگ بیا بهشون بفهمونیم ک با بد بوی های مدرسه در افتادن
تهیونگ قدم ب قدم ب سولی نزدیک میشد و سولی هم با هر قدم تهیونگ ب عقب میرفت منم زانوم رو زدم تو جای حساس تهیونگ
ا/ت:دفعه آخرت باشه با دوست من اینجوری رفتار میکنی
همون لحظه کوک پاشد و با سرعت اومد سمتم
دوتا دستامو بالا سرم قفل کرد و منو بین خودش و دیوار قرار داد
کوک:چیه بیبی گرل!وحشی شدی باید رامت کنم؟؟
با اون دستش ک آزاد بود کمرمو گرفت و آورد جلو و لباشو کوبوند رو لبام
"کوک"
داشتم میرفتم ک خوردم به یه دختره
چ خوشگل بود و معلوم بود از اون دختر قلدراست چون وقتی بهش گفتم کوچولو برعکس دخترای دیگه واکنش نشون داد
عصبی شد "کیوت" بعد نمیدونم میخواست چیکار کنه ولی من همینجور ب کاراش لبخند میزدم ک دوستش صداش زد رفت پیش دوستش منم داشتم میرفتم سمت دفتر مدیر ک تهیونگ صدام زد وارد کلاس ک شدیم دیدیم ا/ت و دوستش نشسته بودن و میز جلوی ما
تهیونگ:کوک این دختر جدیده کیه؟ میشناسیش؟
کوک:تهیونگ باز هَوَل بازیت گُل کرده:|ن نمیشناسم الان استاد میاد خودشونو معرفی میکنن
تا آخر کلاس تهیونگ همش داشت راجب این دختره حرف میزد و همین ک زنگ خورد پاشد رفت سمتشون بچهای کلاس تعجب کرده بودن ک بد بوی خشن مدرسه ک ب دخترا محل نمیده رفت پیش اونا و تهیونگ هم ک متوجه این شد سرشون داد زد و همه رفتن بیرون
بعد ب شولی داشت نزدیک میشد ک ا/ت با یه حرکت خفن زد تهیونگو ناکار کرد
"ذهن کوک:این دختر دقیقا استایل منه"
دیگه طاقت نیاوردم و پا شدم دستاشو بالا سرش قفل کردم و با اون دستم ک آزاد بود کمرشو آوردم سمت خودم و لباشو بوسیدم
"ذهن کوک:لعنتی لباش هم خفنه"
دلم میخواست بیشتر بچشمش ولی اون...
"ا/ت"
با این حرکتش قلبم شروع کرد ب دیوونه بازی وای امکان نداره من عاشقش شده باشم من کسی ام ک تو مدرسه قبلی همه پسرا دورمو گرفته بودن ولی ب هیچکدوم محل نمیدادم ولی این پسری ک یبار دیدمش تونسته منو...
هاهاهاها خماری😂🤝🏻
۱۰.۴k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.