ویو آت

ویو آت
داشتم تو اتاق گریه میکردم چون هیچ وقت عشقمو پیدا نمیکنم همش باید حواسم باشه دوباره زندانی نشم کوک صدام کرد سریع اشکامو پاک کردم و رفتم پایین و بهم گفت الان قرارع اعتراف کنه ولی به من پیشنهاد داد خیلی خوشحال شدم
-قول بده بهم خیانت نکنی وگرنه می‌کشمت
*باشه ملکه من...
-قبوله
*ملکه من دوست دارم
بعد همو بغل کردیم
چند ماه بعد
ویو آت
حامله بودم و امروز میخوایم بریم سونوگرافی تا ببینیم بچه پسره یا دختر کوک گفت جنسیتش هرچی باشه دوسش داره رسیدیم بیمارستان لباس بیمار و پوشیدم رو برانکارد دراز کشیدم
*عزیزکم نگران نباش من دختر یا پسر فرق ندارد برام فقط سالم باشه
-اگه سالم نباشه...
*هیششش تو فقط رو تخت بودی (منحرف نشید) پس نمیتونه سالم نباشه
رفتم تو اتاق و بعد ۳۰ مین مشخص شد بچه دختره کوک از خوشحالی داشت پر پر میزد منم همینطور دو سه ماه بعد بچه بدنیا میاد
ویو تهیونگ
کجاست کجاستتتت من روانی شدم آت کجایی پیدات کنم زنده زنده میکشمتتتت
چهار سال بعد
ویو کوک
آت و خیلی دوست دارم اسم دختر مون
دیدگاه ها (۲۳)

سلام سرپنتززززز...فیک مستر فصل یک تموم شد و قرارع یه درخواست...

ویو آتواقعا دوسش دارم...خیلی دوسش دارم...از وقتی منو دزدید خ...

ویو آت*جدیدا یه نفرو خیلی دوست دارم چجوری بهش اعتراف کنم؟میش...

یک هفته بعدویو آتبا جونگکوک اومدیم آمریکا قرار گذاشتیم من ک...

عشق در دل مافیاپارت ۱۰ساعت ۴:۴۰ عصر آنچه گذشت: نقاشیم تموم ش...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط