یک هفته بعد

یک هفته بعد
ویو آت
با جونگکوک اومدیم آمریکا قرار گذاشتیم من کاراشو انجام بدم و اون اجازه بده تو خونش بمونم داشتم غذا درست میکردم که اومد تو آشپزخونه
*بسه دیگه برو استراحت کن از صبح داری کار می‌کنی
-بهت مدیونم
*جبران شده
-اوم...امروز می‌خوام برم بیرون باشه؟
*اکی برو ولی حواست باشه
-باشه فعلا...راستی جایو کجاست؟
*پیش بمه
-غذا نخوردههههه
*چرا خورده
-من رفتم بای
*خدافظ
ویو کوک
از حس م مطمئن شدم خیلی دوسش دارم ولی نمی‌دونم چجوری اعتراف کنم رفتم تو اتاقم و کار هام و انجام دادم

دو ساعت بعد
ویو آت
خسته شده بودم در خونه رو زدم کوک باز کرد
*بیا تو خوش گذشت ؟
- اره خیلی
*برو بشین شام و بیارم
-مگه وظیفه م...
انگشتشو گذاشت رو لبم و گفت
*خیلی وقته بیرون نرفته بودی برو بشین
-باشه ببخشید
*اوم الان غذا رو میارم
غذا رو آورد داشتیم می‌خوردیم که یهو گفت
دوستان ممکنه چند روز نتونم پارت بزارم چون مامانم گفته تا جمعه برام نت نمیگیره سعی میکنم بزارم پس شما هم حمایت کنین وگرنه نمیزارم
دیدگاه ها (۶)

ویو آت*جدیدا یه نفرو خیلی دوست دارم چجوری بهش اعتراف کنم؟میش...

ویو آتداشتم تو اتاق گریه میکردم چون هیچ وقت عشقمو پیدا نمیکن...

+اونقدرام بی رحم نیستم ٪صد البته...ارباب اجازه میدین از اتاق...

ویو تهیونگبهم خبر دادن آت فرار کرده بادیگارد ها رفتن خونه ش...

هنرمند کوچولوی من

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط