ویو آت
ویو آت
*جدیدا یه نفرو خیلی دوست دارم چجوری بهش اعتراف کنم؟میشه کمک کنی
راستش یکم ناراحت شدم منم دوسش داشتم
-خب به نظرم باید در بهترین حالت ممکن ازش خواستگاری کنی چون تو خوشتیپی هرکس که بخوای قبول میکنه
*هرکسی؟
-اوهوم... امیدوارم ازت خوشش بیاد
*ممنون...
داشت گریم میگرفت خیلی حسودی کردم غذا رو تموم کردیم جمع کردم داشتم میشستم که اومد پیشم
*حالت خوبه ؟
-اره
*خسته ای برو بخواب من میشورم
-نه مرسی خودم میشورم
اسرار کرد ولی قبول نکردم
*باشه من میرم اتاقم شب بخیر
-شب توهم بخیر
ویو آت
صبح بلند شدم رفتم طبقه پایین دیدم همه جا تزئین شده رفتم پیش کوک که داشت کیک و تزیین میکرد
-اینجا چه خبره
*صبح بخیر...میخوام به اونی که دوسش دارم اعتراف کنم
-اووو چه رمانتیک
*اره
-اسمش چیه...
*میفهمی
شب
ویو کوک
آت تو اتاقش بود صداش کردم بیاد پایین
اومد پایین با چشمای پف کرده
*تو گریه کردی؟چرااا
-نه من حساسیت دارم
*دروغ نگو
-ول کن لطفا... اعتراف کردی به اونی که دوسش داری
*الان میکنم...
جلوش زانو زدم و حلقه رو در اورپم
*آت...با من ازدواج میکنی
*جدیدا یه نفرو خیلی دوست دارم چجوری بهش اعتراف کنم؟میشه کمک کنی
راستش یکم ناراحت شدم منم دوسش داشتم
-خب به نظرم باید در بهترین حالت ممکن ازش خواستگاری کنی چون تو خوشتیپی هرکس که بخوای قبول میکنه
*هرکسی؟
-اوهوم... امیدوارم ازت خوشش بیاد
*ممنون...
داشت گریم میگرفت خیلی حسودی کردم غذا رو تموم کردیم جمع کردم داشتم میشستم که اومد پیشم
*حالت خوبه ؟
-اره
*خسته ای برو بخواب من میشورم
-نه مرسی خودم میشورم
اسرار کرد ولی قبول نکردم
*باشه من میرم اتاقم شب بخیر
-شب توهم بخیر
ویو آت
صبح بلند شدم رفتم طبقه پایین دیدم همه جا تزئین شده رفتم پیش کوک که داشت کیک و تزیین میکرد
-اینجا چه خبره
*صبح بخیر...میخوام به اونی که دوسش دارم اعتراف کنم
-اووو چه رمانتیک
*اره
-اسمش چیه...
*میفهمی
شب
ویو کوک
آت تو اتاقش بود صداش کردم بیاد پایین
اومد پایین با چشمای پف کرده
*تو گریه کردی؟چرااا
-نه من حساسیت دارم
*دروغ نگو
-ول کن لطفا... اعتراف کردی به اونی که دوسش داری
*الان میکنم...
جلوش زانو زدم و حلقه رو در اورپم
*آت...با من ازدواج میکنی
- ۶.۳k
- ۱۹ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط