از من مخفیش نکن. part 7 (last)
دختر بلند گریه میکرد و ناراحتیش رو بروز میداد
پسر با شنیدن اینکه ازش کمک خواسته ولی نشنیده با تعجب بلند داد زد
-چی؟؟
صداش کمی اروم شد به صورت گریون دختر نگاه میکرد
-تو,تو منو صدا کردی؟؟
توی شوک بود که به خودش اومد دید خواهر دست گلش مثل ابر بهار گریه میکنه
محکم بغلش کرد
-ببخشید معذرت میخوام واقعا متاسفم که تنهات گذاشتم از این به بعد مواظبتم قول میدم بهت دیگه نگران هیچی نباش باشه؟
اروم باش لطفا اروم باش..
پسر بغضش گرفته بود که خواهرش رو توی این موقعیت میدید اما نباید وقتی حال خواهرش بد بود اون هم بدترش میکرد، میدونست اگه گریه کنه خواهرش ناراحتیش رو کنار میزاره تا پیش برادرش باشه
توی بغلش بود که اروم گفت
-یعنی..یعنی برای همین این مدت گریه میکردی و ناراحت بودی؟
پوزخند غمگینی زد و گفت
-من فک میکردم با دوست پسرت، یا رفیقات دعوات شده و سمتت نمیومدم، ببخشید که دیر فهمیدم معذرت میخوام ازت.
کمی دختر اروم تر شد، این رو از روی ساکت بودنش فهمید
از بغلش اون رو جدا کرد دوباره اشکاش رو پاک کرد و بوسه ای روی گونه هاش زد
-دیگه نگران چیزی نباش داداش قول میده همیشه مراقبت باشه، حالا بیا باهم بریم فیلم ببینیم نظرت چیه؟
ات ویو:
لبخندی زدم و با تکون دادن سرم تایید کردم
+اوهوم بریم ببینیم فکر کنم بهتر شم
حالم خیلی بهتر شده بود، فکر میکردم مثل امروز ممکنه یه دفعه عصبانی شه، داد بزنه یا حتی دستمو بگیره انقدری فشار بده که کبود شه
ولی برعکس انتظاراتم شد خیلی خوب رفتار کرد
باعث شد احساس امنیت بیشتری داشته باشم، هرچقدرم که ناراحت بودم حداقل الان دیگه از واکنشش ترسی نداشتم و نمیخواستم چیزی رو مخفی کنم
سمت تلویزیون رفتیم و فیلم رو گذاشت، غذا رو همراه با چندتا خوراکی روی میز گذاشت و بغلم نشست و منو محکم سمت خودش کشید
پسر موهای خواهرش رو نوازش میکرد و میخواست ثابت کنه که همیشه کنارش میمونه و نباید بترسه
-از من میترسیدی اره؟
صبر کرد که دید دختر جوابی نمیده، خنده ای از بامزگی دختر رو به روش کرد
ضربه ارومی به نوک بینی اون زد
-از این به بعد هیچچیز رو از من مخفی نکن، باشه کوچولو؟
دختر باز هم حرفی نزد اما خودش رو بیشتر توی بغل برادرش فشرد و این به معنی مثبت بودن نظرش بود
+قول میدم همه چیز رو اولین نفر بهت بگم!
اینمم تموم شددد
خیلی کم بود نسبت به قبلی ولی تموم شد🌝😂
لایک و کامنت پارتای این فیک به ۴۰ تا برسه درخواستی هاتونو میزارم
درخواستی هاتونو زیر پستی که پین شده بگید
پسر با شنیدن اینکه ازش کمک خواسته ولی نشنیده با تعجب بلند داد زد
-چی؟؟
صداش کمی اروم شد به صورت گریون دختر نگاه میکرد
-تو,تو منو صدا کردی؟؟
توی شوک بود که به خودش اومد دید خواهر دست گلش مثل ابر بهار گریه میکنه
محکم بغلش کرد
-ببخشید معذرت میخوام واقعا متاسفم که تنهات گذاشتم از این به بعد مواظبتم قول میدم بهت دیگه نگران هیچی نباش باشه؟
اروم باش لطفا اروم باش..
پسر بغضش گرفته بود که خواهرش رو توی این موقعیت میدید اما نباید وقتی حال خواهرش بد بود اون هم بدترش میکرد، میدونست اگه گریه کنه خواهرش ناراحتیش رو کنار میزاره تا پیش برادرش باشه
توی بغلش بود که اروم گفت
-یعنی..یعنی برای همین این مدت گریه میکردی و ناراحت بودی؟
پوزخند غمگینی زد و گفت
-من فک میکردم با دوست پسرت، یا رفیقات دعوات شده و سمتت نمیومدم، ببخشید که دیر فهمیدم معذرت میخوام ازت.
کمی دختر اروم تر شد، این رو از روی ساکت بودنش فهمید
از بغلش اون رو جدا کرد دوباره اشکاش رو پاک کرد و بوسه ای روی گونه هاش زد
-دیگه نگران چیزی نباش داداش قول میده همیشه مراقبت باشه، حالا بیا باهم بریم فیلم ببینیم نظرت چیه؟
ات ویو:
لبخندی زدم و با تکون دادن سرم تایید کردم
+اوهوم بریم ببینیم فکر کنم بهتر شم
حالم خیلی بهتر شده بود، فکر میکردم مثل امروز ممکنه یه دفعه عصبانی شه، داد بزنه یا حتی دستمو بگیره انقدری فشار بده که کبود شه
ولی برعکس انتظاراتم شد خیلی خوب رفتار کرد
باعث شد احساس امنیت بیشتری داشته باشم، هرچقدرم که ناراحت بودم حداقل الان دیگه از واکنشش ترسی نداشتم و نمیخواستم چیزی رو مخفی کنم
سمت تلویزیون رفتیم و فیلم رو گذاشت، غذا رو همراه با چندتا خوراکی روی میز گذاشت و بغلم نشست و منو محکم سمت خودش کشید
پسر موهای خواهرش رو نوازش میکرد و میخواست ثابت کنه که همیشه کنارش میمونه و نباید بترسه
-از من میترسیدی اره؟
صبر کرد که دید دختر جوابی نمیده، خنده ای از بامزگی دختر رو به روش کرد
ضربه ارومی به نوک بینی اون زد
-از این به بعد هیچچیز رو از من مخفی نکن، باشه کوچولو؟
دختر باز هم حرفی نزد اما خودش رو بیشتر توی بغل برادرش فشرد و این به معنی مثبت بودن نظرش بود
+قول میدم همه چیز رو اولین نفر بهت بگم!
اینمم تموم شددد
خیلی کم بود نسبت به قبلی ولی تموم شد🌝😂
لایک و کامنت پارتای این فیک به ۴۰ تا برسه درخواستی هاتونو میزارم
درخواستی هاتونو زیر پستی که پین شده بگید
۲۸.۶k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.