برده part

برده ﴾ ۴۲ part

جیمین خبیث خندید و از زیره میز پاشو زد به پایه هویون که نگاه عصبی اون رو دید خندید و گفت : میخواهی دعوا کنی
هویون بیخیال تکیه داد : نه نمی‌خوام
جیمین پوکر نگاهش کرد : خوب دعوا کن مگه چی میشه
...

وارد خونه شد و دسته کلید رو روی جا کفشی جلوی در گذاشت. توی تاریکی خونه جلو رفت که دستی روی دهنش قرار گرفت و اون رو به دیوار چسبوند.نداشت.
دختره از ترس بدنش شل شده بود و کنترل هیچی رو پسر هم از موقعیت استفاده کرد و با دست دیگه اش، دستهای دختر رو به دیوار چسبوند.
حرکات پسر بیشتر از روی عصبانیت و با حرص انجام میشد حدس زدن اینکه اون مرد بود، از حرکاتش قابل
تشخیص بود حتی وقتی بوی عطرش توی بینیش پیچید.
دختر سعی کرد از روش خودش برای آروم کردن اون روانی استفاده کنه همونطور که قبلا انجامش میداد.
دستش رو بالا آورد و آروم صورتش رو لمس کرد.
مرد دستش رو از روی دهن دختر برداشت و دختر گفت:
من فقط برای تو لبخند میزنم
دروغگو
دختره روی پنجه ی پاش بلند شد و بوسهای روی لبهای پسر زد. دختر توی ذهنش داشت حساب و کتاب میکرد تا ببینه چطوری میتونه از دستش خلاص بشه.سریعترین راه خلاصی اتاقش بود.
دختره به چشمهای قرمز شده مرد نگاه کرد و گفت:
چطوره بریم تو اتاق؟
مرد که نیت دختره رو نمیدونست چیز دیگه ای از حرفش
برداشت کرد پس با علاقه پا توی اتاقی گذاشت
وارد اتاق شدن و دختره رو روی تخت انداخت و تیشرت سفید رنگش
رو درآورد.دختره فورا :گفت
یه همسایه جدید برای ساختمان رو به رویی اومده میشه پرده رو بکشی نمیخوام من رو ببینه
دختره به دستش رو روی نقطه ضعف مرد گذاشته بود، این ایدهی خوبی برای پرت کردن حواسش بود.
مرد به طرف پنجره رفت دختره فورا چاقویی که توی کشوی پا
تختی بود درآورد و زیر بالشت قایم کرد.
دیدگاه ها (۰)

﴿ برده ﴾۴۳ part مرد توی آغوش دختر ،خزید مثل بچه ای که بعد ...

﴿ برده ﴾۴۴ part در آن بار شلوغ و پر سرو صدا خنده های زیبای ی...

﴿ برده ﴾ ۴۱ part خسته و کوفته از شرکت بیرون زدن چرا که کله ر...

برده ﴾ ۴۰ part یه سول موهاشو پشته گوش اش داد و دلخور گفت :...

﴿ برده ﴾ ۳۷ part کوله پشتی مشکی رنگش که پر از وسایلی بود که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط