Part

#Part66
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

رفت زیر دوش و شروع کرد یه شستن موهاش با آهنگ لب خونی می کرد و خودش رو تکون می داد ولی همینکه برگشت سمت دوربین لب تاپ دیگه به معنای کامل خفه شدم آره من اون حس رو تجربه کرده بودم ای کاش هیچ وقت تجربه نمی کردم
با دیدن شیرین زیر اون دوش که چه چیزایی رو پیش خودم تصور کنم
دستام خدا رو شکر شل شد و گوشی از دستم افتاد
و تصویر شیرین از جلو چشمام رفت وای وای داشتم میمردم
دیووونه و کلافه شده بودم
اصلاً به گوشیم دست نزدم دیگه
هرکاری میکردم هم کلافگی از سر و روم میبارید
ناچاراً رفتم زیر دوش اب سرد
تو حموم ثانیه به ثانیه تصویر شیرین از ذهنم پاک نمیشد
ولی اب سرد یکم ارومم کرد
از حموم که اومدم بیرون طرفهای ساعت ٤ اینا بود
لباسام رو تنم کردم و سشوار رو به برق زدم
همینجوری یلخی موهامو خشک کردم ولی باد سشوار بدجور کسلم کرد
رو تخت اتاقی که به من اختصاص داده بودند دراز کشیدم و خوابم برد...
*
_شیرین شیطونی نکن اروم بگیر قول نمیدم با این کارات منم اروم بشینم نگات کنم
_ خوب اروم نشین! میای بریم حموم؟
_ شیرین!
دیدگاه ها (۱)

#Part67#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 _ شیرین!با لبخند دل...

#Part68#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 لبخندی زدم و بهش چش...

#Part65#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 برام این قضیه خیل...

#Part64#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 _ به خاطر اینکه یاس...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁴ می خوام وقتی رفتیم خونه ازش تشکر ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط