part

#part74
#part75
#arta
زود باش دلسا
#delsa
آرتا خدا بگم چیکارت کنه
الان مامانم ببینه فکر بد میکنه
#arta
هیشش
#delsa
در آوردم مانتومو
#arta
کراپتت
#delsa
جیغ زدم ارتا اینجا اتاق نیستتتت
بیمارستانه
#arta
از کمرش گرفتم کشیدمش‌
سمت خودم لb هامو گذاشتم
روی لb هاش
بعد چند دقیقه برداشتم
#delsa
نمیفهمم مرض داشتی
گفتی در بیارم
#arta
میخواستم بدون مانتو ببینمت
#delsa
واقعا اسکولی
#arta
خوب حالا میتونی بری
یه بوس دیگه
#delsa
نچ بسته پرو میشی
#diyana
بیا بریم طراحی هاتو نکردی
#delsa
چشم مامانی الان میام
خوب من برم
#arta
باش برو
زنگ زدم آراد الو داداش
ازش لب گرفتم
#arad
واقعا اسکولی
لب ندیده من از آنیتا
هر روز میگیرم
#arta
داداش خیلی خوشحالم
#arad
نزدیک بیمارستانم
دارم میام پیشت
میبینمت فعلا
حمایت شه
✨❤️‍🩹
دیدگاه ها (۴)

#part76#arta تازه چشم هامو بسته بودم با صدای آراد چشم هامو ب...

#part77#abtin من عاشقش بودم دلسا چجوری تونست لعنتییی چجوری ت...

#part72#part73#delsa نمیتونستم این وضع رو تحمل کنم که فراموش...

#part70#part71#delsa بعد از ۲۰ دقیقه آمبولانس رسید بيمارستان...

part 9

رمان بغلی من پارت ۱۲۱و۱۲۲و۱۲۳ارسلان: محکم گوشه ای از ل*شو بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط