Part123
#Part123
+اشکال نداره یکم دیگم بشین تاخوب بشی بعدم برایداستایل بغلش کردمو گذاشتمش روکاناپه_جونگکوک+هیشش گونشوبوسیدمورفتم تاشیشه خورده هاروجمع کنم بعدجمع کردنشون مشغول درست کردن غذاشدم انقدسرگرم بودم که ازحلقه شدن دستاش دورم جاخوردم+ترسیدم دخترچیکارمیکنی_عشقموبغل میکنم+چرایهویی _نمیدونم یهودل من تنگ شدیابچه +الهی من قربون توبچمون بشم_خدانکنه بلندش کردموگذاشتمش رویه اپن پاهاشودورم حلقه کردکه بوسیدمش همینجابشین تاغذادرست بشه بعداز درست شدنوخوردن غذادوباره وسایلوجمع کردموضرفاروشستم یکی دوماه مرخصی گرفته بودم تابیشترحواسم بهش باشه بعدازتموم شدن کارارفتم رویه کاناپه درازکشیدموسرموگذاشتم روپاشوشروع کردم مثل همیشه حرف زدن بابچم رستام شروع کردبازی باموهام+عشق باباپس کی میخوای بیای منکه دق کردم مامانت داره مثل تراکتورازم کارمیکشه_یااامن کی ازت کارکشیدم این چیزاروبه بچه نگو مامان بابایی داره دروغ میگه باورنکنیا+رستاچقددیگه مونده تابه دنیابیاد_عزیزم هنوزبیست روزشم نیست کوتا نه ماه+نه ماه ن هشت ماهوسیزده روزدیگه_اوووچقدم دقیق خیلی بچه دوست داریا+نه بچه ای که ازتوعه روخیلی دوست دارم کاش دخترباشه اسمشومیزارم جئون سول به معنی افسانه واسطوره_نخیرم من پسرمیخوام یه پسرخشگل مثل باباش+نخیرم من دخترمیخوام_منم پسر میخوام+اصلاهرچی میخوادباشه فرقی نداره فقط زودتربیادکه باباش داره ضعف میکنه برایه بغل کردنش_اخخ من فدایه توخم شدوپیشونیموبوسید همینجورباموهام ورمیرفت که نفهمیدم کی خوابم برد........دوسال بعدکوک
امشب شبه کریسمسه همه اعضاوخانوادم رودعوت کردیم خونه خودمون قراررستابراشون غذایه ایرانی درست کنه الانم تواشپزخونه مشغوله منم دارم یول رونگه میدارم مابعدهشت ماه صاحب یه پسرکوچولویه شیطون شدیمواسمشوگذاشتیم جئون یول به معنی کسی که دنیاروخواهدلرزوند همه اعضاعاشقشن حتی امشب برایه دیدن این فسقلی میان یول خیلی شبیه بچگی خودمه مونمیزنه انقدشیرینه که حتی ارمیام عاشقش شدن انقدکه بچم تواین سن معروف شده من دوران دبیوم نبودم بهش نگاه کردم داشت تلاش میکرد انگشتایه پاشوتودهنش کنه+چیشده پسرم گشنته مامانی بهت شیرنمیده اره یه لحظه وایسادبهم نگاکردبعددوباره مشغول کارخدش شدخندم گرفته بودبغلش کردم که چشمش به مامانش افتاددستاشودرازکردطرفشوهی انگشتاشوبازوبسته میکردولی رستاحواسش نبود -مَمَم+اخخخ نفس من چراوقتی منو میبینی اینجوری نمیکنی هامامانتوخیلی ضایع بیشتردوست داریاخجالت بکش مامانت ماله منه انگارفهمید چیگفتم که برگشت توچشام نگاکردویهوموهامو کشید+اخ اخ پسره بی ادب چیکارمیکنی
+اشکال نداره یکم دیگم بشین تاخوب بشی بعدم برایداستایل بغلش کردمو گذاشتمش روکاناپه_جونگکوک+هیشش گونشوبوسیدمورفتم تاشیشه خورده هاروجمع کنم بعدجمع کردنشون مشغول درست کردن غذاشدم انقدسرگرم بودم که ازحلقه شدن دستاش دورم جاخوردم+ترسیدم دخترچیکارمیکنی_عشقموبغل میکنم+چرایهویی _نمیدونم یهودل من تنگ شدیابچه +الهی من قربون توبچمون بشم_خدانکنه بلندش کردموگذاشتمش رویه اپن پاهاشودورم حلقه کردکه بوسیدمش همینجابشین تاغذادرست بشه بعداز درست شدنوخوردن غذادوباره وسایلوجمع کردموضرفاروشستم یکی دوماه مرخصی گرفته بودم تابیشترحواسم بهش باشه بعدازتموم شدن کارارفتم رویه کاناپه درازکشیدموسرموگذاشتم روپاشوشروع کردم مثل همیشه حرف زدن بابچم رستام شروع کردبازی باموهام+عشق باباپس کی میخوای بیای منکه دق کردم مامانت داره مثل تراکتورازم کارمیکشه_یااامن کی ازت کارکشیدم این چیزاروبه بچه نگو مامان بابایی داره دروغ میگه باورنکنیا+رستاچقددیگه مونده تابه دنیابیاد_عزیزم هنوزبیست روزشم نیست کوتا نه ماه+نه ماه ن هشت ماهوسیزده روزدیگه_اوووچقدم دقیق خیلی بچه دوست داریا+نه بچه ای که ازتوعه روخیلی دوست دارم کاش دخترباشه اسمشومیزارم جئون سول به معنی افسانه واسطوره_نخیرم من پسرمیخوام یه پسرخشگل مثل باباش+نخیرم من دخترمیخوام_منم پسر میخوام+اصلاهرچی میخوادباشه فرقی نداره فقط زودتربیادکه باباش داره ضعف میکنه برایه بغل کردنش_اخخ من فدایه توخم شدوپیشونیموبوسید همینجورباموهام ورمیرفت که نفهمیدم کی خوابم برد........دوسال بعدکوک
امشب شبه کریسمسه همه اعضاوخانوادم رودعوت کردیم خونه خودمون قراررستابراشون غذایه ایرانی درست کنه الانم تواشپزخونه مشغوله منم دارم یول رونگه میدارم مابعدهشت ماه صاحب یه پسرکوچولویه شیطون شدیمواسمشوگذاشتیم جئون یول به معنی کسی که دنیاروخواهدلرزوند همه اعضاعاشقشن حتی امشب برایه دیدن این فسقلی میان یول خیلی شبیه بچگی خودمه مونمیزنه انقدشیرینه که حتی ارمیام عاشقش شدن انقدکه بچم تواین سن معروف شده من دوران دبیوم نبودم بهش نگاه کردم داشت تلاش میکرد انگشتایه پاشوتودهنش کنه+چیشده پسرم گشنته مامانی بهت شیرنمیده اره یه لحظه وایسادبهم نگاکردبعددوباره مشغول کارخدش شدخندم گرفته بودبغلش کردم که چشمش به مامانش افتاددستاشودرازکردطرفشوهی انگشتاشوبازوبسته میکردولی رستاحواسش نبود -مَمَم+اخخخ نفس من چراوقتی منو میبینی اینجوری نمیکنی هامامانتوخیلی ضایع بیشتردوست داریاخجالت بکش مامانت ماله منه انگارفهمید چیگفتم که برگشت توچشام نگاکردویهوموهامو کشید+اخ اخ پسره بی ادب چیکارمیکنی
۳.۵k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.